باسمه تعالی تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۱۰۱) ...حقیقت این است که خوارج آغاز پذیرفتن حکمین تا پایان کناره‌گیری از علی علیه السلام بر یک سخن متفق نبوده‌اند. آنان در آغاز چیزی را پذیرفتند و در پایان چیز دیگر را منکر شدند. گزارشگران تاریخ در طول زمان این دو عقیده یا این موافقت و مخالفت را با یکدیگر درآمیخته و یکی کرده‌اند. در متن تاریخ‌های دست اول بدین دو گونگی تصریح نشده است، لیکن متتبع از خلال گفتگوها و مقابله حوادث با هم واقعیت را خواهد دریافت. چنانکه گفتیم معاویه هر چند سودای خلافت در سر می‌پخت و خود را برای گرفتن عراق و برانداختن خلیفه وقت آماده می‌کرد. اما آشکارا چنین سخنی را بر زبان نمی‌آورد، چه می‌دید مهاجر و انصار که کار حَلّ و عَقد مسلمانان به دست آنهاست،جز تنی چند بر خلافت علی اتفاق کرده‌اند. بر فرض که نَصّ امام علی علیه السلام را نپذیرد، از پذیرفتن و یا گردن نهادن به سنت مسلمانی ناگزیر است. این بود که وی خون‌خواهی عثمان را بهانه کرد. می‌گفت: کسانی که در کنار علی ایستاده‌اند عثمان را به ستم کشته‌اند او جرمی نداشت که فقه اسلام کیفر آن را قتل بداند. من خویشاوند و خونخواه او هستم. پس کشندگان عثمان باید قصاص شوند. اما آنان در کنار علی هستند؛ پس او که این قاتلان را پناه داده حکم خدا را نقض کرده است. کشندگان عثمان می‌گفتند: عثمان گناهی را مرتکب شد که کیفر آن کشتن بود. آنچه شام در آغاز به ظاهر و برای مردم فریبی عنوان کرد و به حکم قرآن مسلمانان را بدان می‌خواند همین بود که معین شود شورشیان عثمان را به حق کشتند یا به ناروا؟ مقرر این بود که داوران بنشینند و در کتاب خدا و سنت رسول بنگرند و دریابند که حقیقت چه بوده است؟ اگر عثمان به حق کشته شده معاویه نباید به خون‌خواهی او برخیزد و اگر به ناحق کشته شده در این صورت، او ولی دم و خونخواه خلیفه مظلوم است. این بود آنچه دو سپاه عراق و شام بر آن متفق شدند و گروهی هم که بعداً به نام خوارج معروف گشتند در نخستین روز آن را پذیرفتند... ادامه دارد... 📚 @mesbah_313_ir