باسمه تعالی
تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۱۰۳)
...آنان چنین عنوان کردند که علی با پذیرفتن حَکَم در کار خلافت خویش دچار تردید بوده است. مسلمانان علی علیه السلام را با بیعت و از روی رضا به خلافت گمارده بودند و او یا کسی دیگر حق نداشت در این باره داوری کند. به این گفتگو که بین پسر عباس و خوارج رفته است بنگرید:
- چرا برگماشتن داور خرده میگیرید در حالی که خدا میفرماید: "إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا "(نساء/۳۵)
- پاره ای مسائل هست که بنده میتواند در آن داوری کند؛ اما مسائلی دیگر نیز موجود است که حکومت مردمان در آن روا نیست.
به نظر میرسد سخن نهایی خوارج این بود که مسلمانان ابوموسی و عمرو بن عاص را نفرستادند تا بنگرند علی علیه السلام شایستگی خلافت مسلمانان را دارد یا معاویه، چرا؟ چون اجتماع مسلمانان علی را به خلافت پذیرفته بود و معاویه و جز معاویه باید حکومت وی را بپذیرند و او حق نداشته است داوری بگمارد تا معلوم شود دارد آیا وی شایسته خلافت است یا نه.
یعقوبی که تاریخ او اندکی پیش از محمد بن جریر تحریر شده است، مینویسد: مردم چون سخن ابوموسی و عمرو بن عاص را شنیدند بانگ برآوردند که به خدا سوگند دو داور بر خلاف شرط و بر خلاف آنچه در کتاب خداست، رای دادند. این تصریح به خوبی نشان میدهد که خردهگیری نخستین دسته خوارج بر مسئله داوری از چه نظر بوده است. روشن است که آنان میگفتند حکمیت در مسئله زمامداری کاری نیست که به عهده دو تن واگذار شود. تعیین خلیفه حقی است که به همه مردم واگذار شده است. بدین جهت به علی علیه السلام میگفتند تو با گماردن حکم در کار خود دو دل شده و مرتکب گناه شدهای. میگفتند: اگر شایسته خلافت هستی چرا داوران را برگزیدی و کار خود را به آنان سپردی؟ و اگر در شایستگی خود شک داشتی دیگران بایستی بیش از تو در این باره در شک و گمان بوده باشند.
از این گفت و شنودها معلوم میشود که در آغاز کار خردهگیری خوارج بر سر نصب حکمین نبوده است، بلکه آنان بر رای داوران خرده میگرفتند. حال اگر سخن خوارج این بوده و چنانکه دیدیم خردهگیری آنان بر سر حکمیت داوران در مسئله خلافت بوده است نه کشته شدن عثمان. باید گفت آنان، نمیدانستند یا نمیخواستند بدانند که علی علیه السلام حکمیت را (هرچند از روی اکراه) برای داوری در کار خلیفه نگزید و اگر در آغاز به ظاهر چنین پایانی معلوم بود، نه او، بلکه هیچ کس از مسلمانان آن را نمیپذیرفت. اما آن دو داور در ماموریت خویش خیانت کردند.
ناگفته نماند که دستهای هم بودند که نه معنای حکومت را میدانستند و نه از دستهبندیهای سیاسی نهان از چشم همگان آگاهی داشتند اینان آنانند که به شعار بسنده میکردند و نمیدانستند چه میخواهند. میگفتند " لا حکم الا لله " و علی علیه السلام در پاسخ آنان میگفت : کلمه حقی است که بدان باطلی را میخواهند. به هر حال هر چه بود این خرده گیری در آغاز محدود بود چنان که نوشتیم خوارج با علی علیه السلام به جنگ برخاستند و با دادن تلفاتی سنگین پراکنده شدند. تنی چند که باقی مانده بودند به گوشهای خزیدند...
ادامه دارد...
#کتاب_بخوانیم 📚
@mesbah_313_ir