باسمه تعالی
تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۱۶۳)
وضع زبان در کشورهای فتح شده
سربازان عرب که از شبه جزیره عربستان روی به شرق و شمال نهادند، چنانکه میدانیم زبانشان عربی بود. طبعاً آنان که با فرماندهان این سپاه گفتگو میکنند باید به عربی سخن گویند، اما مردم با زبان خود با یکدیگر سخن میگفتند. بدین ترتیب زبان عربی در حوزه حکومت زبان رسمی و رایج گردید و در خلافت عبدالملک و حکومت حجاج، صالح بن عبدالرحمان دفتر محاسباتی را از پهلوی به عربی برگرداند. در شام نیز به همین طریق دفترها را از یونانی به عربی برگرداندند.
چون زبان رایج مردم سوریه، فلسطین و اردن آرامی بود که با عربی پیوند داشت، این مردم غیر عرب که به اسلام درآمدند به زودی زبان عربی را پذیرفتند. اما در مصر این تغییر مدتی نزدیک به دو قرن طول کشید و گویا در قرن سوم هجری بود که زبان قبطی جای خود را به زبان عربی داد. تا آنجا که میدانیم در این تغییر و تبدیل هیچ گونه فشاری از سوی ماموران بر مردم وارد نیامده است که حتماً باید به عربی سخن گویند و یا به عربی بنویسند. ایرانیان که در منطقه شرقی در شهرهای بصره، کوفه و واسط گرد آمده بودند زبان عربی را به خوبی فرا گرفتند و در دستگاههای حکومتی داخل شدند و بعضی دانشمندان این کشور در قواعد و دستور این زبانها، کتابها نوشتند. اما در سرزمینهای جز عراق در هیچ منطقه زبان فارسی جای خود را به عربی نداد. علت این امر را در جای دیگر به تفصیل نوشتهایم. خلاصه آنکه پیش از آمدن اسلام در ایران زبان و ادبیات فارسی مرحلههای تکامل را پیموده و فرهنگی پخته و غنی فراهم آورده بود. هنگامی که زبان و ادبیات فارسی با زبان عربی برخورد کرد به قدر احتیاج واژههای دینی را که بدان نیاز داشت وام گرفت و در مقابل به نسبت بیشتر واژههای اداری، سیاسی، فلسفی، ادبی را بدان زبان داد. دانشمندان و ادیبان ایرانی نه تنها در کمال بخشیدن دستور زبان عربی (صرف و نحو) کوشش بسیار کردند، بلکه با ریختن مفهومهای علمی در قالب زبان عربی این زبان را تکامل بخشیدند. باز جای دیگر گفتهایم این تصوری دور از ارزش علمی است که بگوییم عربها مردم سرزمینهای اشغالی را مجبور به پذیرفتن زبان عربی کردند.
عرب هایی که از دو سوی جزیره پیام اسلام را به سرزمینهای فتح شده بردند دو دسته بودند:
دسته ای که برای خدا کار میکردند و دستهای که به نام دین و جهاد در راه خدا دنیا را میخواستند. دستهی نخست تنها آموزاندن قرآن و نماز و احکام اسلام را میخواست و دسته دوم گرفتن جبایت و خراج را. اینان از درک این نکته عاجز بودند که تحمیل زبان و فرهنگ نیز یکی از راههای سلطه است. آن کسی که دفترهای دولتی را از فارسی به عربی برگرداند ایرانی اصیلی به نام صالح بن عبدالرحمان بود. و آن حاکمی که روی در روی شاعر ستاینده ایرانیان ایستاد و بدو گفت: جایزه تو همین است که اجازت داری زنده از اینجا بیرون روی، ایرانی زادهای از مردم طالقان بود.
اما عالمان ایرانی که در قرنهای نخستین اسلام کتابهای خود را به عربی نوشتند نه بدان علت بود که کسی آن را بدین کار ملزم میساخت، بلکه چون تا پیش از سقوط بغداد زبان عربی در سراسر حوزه اسلامی زبان علمی، سیاسی و دینی بود، دانشمندان این منطقه کتابهای خود را بدان زبان مینوشتند تا همه آشنایان به زبان عربی از آن بهرهمند شوند. آنجا که برای مردم خود کتاب مینوشتند زبان فارسی را برگزیدند. نمونه این کار را در کتابهای علمی دوره سامانی و غزنوی میبینیم...
ادامه دارد...
#کتاب_بخوانیم 📚
@mesbah_313_ir