ماجرای محاصره شدن رزمندگان ایرانی نزدیک بصره/ کندن سنگر با انگشت! خاطرات آزادگان سرافراز کشور در دوران اسارت نمونه کامل و عینی از ایمان و تحمل رنج‌ها و سختی‌های اسارت و توام غربت اسیری است. «هادی غنی» از اسرای جنگ تحمیلی در خاطراتی از آن دوران به بیان چگونگی به اسارت درآمدنش توسط دشمن بعثی اشاره دارد. «نزدیک بصره بودیم که متوجه شدم «علی رحیمی» از ناحیه دست تیر خورده، بهش گفتم «دستت سیاه میشه چرا به عقب نمی‌ری؟» رحیمی در جوابم گفت: «چطوری برم عقب وقتی که در محاصره هستیم!.» انگار بند دل من پاره شد رسما گیر افتاده بودیم! ما در اطراف بصره، سه شبانه‌روز محاصره بودیم و راهی برای برگشت به عقب نداشتیم، مجبور بودیم با انگشتان خود، بدون هیچ وسیله‌ای سنگر بکنیم. «محمد هادی» فرمانده گردان وقتی می‌دید همه دارند با دست خالی سنگر می‌کنند حتی بعضی خون از ناخن‌هاشون چکه می‌کند گفت: «وقتی ایثارگری شما را می‌بینم خیلی از خودم خجالت می‌کشم!» بهرحال ما اولین سنگر به سمت بصره را ساختیم و بعدازظهر یکی از روز‌های محاصره بود که می‌خواستیم در سنگر کمی استراحت کنیم، صدای تانک شنیدیم. من بلند شدم و نارنجک را آماده کردم تا اگر تانکی آمد از پشت سوار آن شده و یا زیر تانک بخوابم و منفجرش کنم. لینک کامل مطلب @mfpa_ir🕊