کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۹) ■او نور مطلق است، جایی که امام حسین علیه السلام است هیچ
🏴🏴🏴🏴🏴 ... قسمت(۱۰) ■امام حسین علیه‌السلام در آن مقام فردانیت خود ایستاد و گفت: هل مِن ناصر یَنصُرُنى؟ یعنی همه‌ی انسان‌ها قابلیت این را دارند که به مقام فردانیت که من در آن هستم، برسند و در واقع ایشان تمام انسان‌ها را به مقام خودش دعوت کرد. ●بی‌کسی مستلزم ذات من است ●ذات من برهان اثبات من است ●من ندارم یار و بی‌یاری نکوست ●هر که با من کرد یاری، یارم اوست ■امام حسین علیه‌السلام در مقام فردانیت به یار نیازی ندارد اما هر کسی به ایشان رجوع کند، یار ایشان می‌شود یعنی با ایشان یکی می‌شود و اتحاد پیدا می‌کند. به همین خاطر همه‌ی انسان‌ها را دعوت کرد اما ملائکة‌الله را نه. وقتی گفت هل مِن ناصر یَنصُرُنى، ملائکه و اجنه آمدند. امام حسین علیه‌السلام پاسخ داد که شما حد عقلی دارید و در محدوده‌ی عقل متوقفید. این‌جا مقام عشق است و عقل را راه نمی‌دهند. عقل خوب است لذا یاری شما آن است که در همان حدی که هستید مرا یاری کنید. همه‌ی مخلوقات در همان حدی که هستند در حال یاری کردن هستند. امام می‌خواهد انسان را به سمت خودش بکشد. حتی اجنه هم آمدند اما امام حسین فرمود، شما در حدی نیستید که بخواهید این‌جا بیایید. به همین خاطر ما در اجنه پیغمبر نداریم، حد اجنه این نیست که به مقام کرب مطلق بیایند. ملائکه هم به اباعبدالله عرضه می‌دارند که آقا جان ما حد خودمان را می‌دانیم اما از روی اشتیاقمان به شما تنزل پیدا کرده‌ایم. در روایت داریم که ملائکه فوج فوج نازل شده ‌بودند و همه انگشت حیرت به دهان، داشتند عشق بازی بدون مثل و نظیر امام حسین علیه السلام  را تماشا می‌کردند. ●ما نکردیم از پی یاری نزول ●که نباشد حد ما مشتی فضول ■امام در مقام أو أدنی ایستاده و می‌فرماید، هل مِن ناصر یَنصُرُنى... آن‌جا جگر شیر می‌خواهد، عباس بن علی می‌خواهد. آن‌جا جایی است که عباس بن علی می‌خواهد برود می‌گوید: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي». ●عقل آری گرچه زاملاک است و بس ●پیش راه عاشقان خار است و خس ■لذا اباعبدالله فقط انسان‌ها را دعوت کرد اما هرکسی را زهره‌ی قدم گذشتن در عشق مطلق نبود. خدا این قابلیت را در همه قرار داده‌ است و بندگانش را مؤاخذه خواهد کرد. خدا از تمام آن‌هایی که در کربلا اباعبدالله را یاری نکردند خواهد پرسید که من استعدادش را در شما قرار داده بودم چرا حسین را یاری نکردید؟! نفس و تعلقات نمی‌گذارد. آن‌جا وادی عشاق است. عاشق هم کسی است که پشتش به خاک خورده باشد یعنی هیچ قیدی نداشته باشد. بر خلاف جاهای دیگر در کربلا امام حسین همه چیز را از یارانش می‌گیرد. همه‌ی اصحابش را خلع سلاح می‌کرد و بعد به میدان می‌فرستاد! با عابس کاری کرد که عابس لباسش را درآورد و به میدان رفت. همه جا فرمانده یارانش را مجهز می‌کند و به میدان می‌فرستد‌ اما امام حسین خلع سلاحشان می‌کرد! عباس بن علی صاحب ولایت مطلقه است. اگر او دست به شمشیر می‌بُرد، کسی زنده نمی‌ماند. قوت او قوت الهیه است ولی امام چنان عباس را خلع سلاح کرد که در کربلا ناتوان شد، یعنی در عشق امام اینگونه ناتوان و فانی شد و همین که محاصره کردند شهیدش کردند. او ولایت داشت و به امام حسین نگاه کرد و گفت برادر جان کار خودت را کردی؟ فکر نکنی من نمی‌دانم... من کشته‌ی آن نرگس فتان توام نه شمشیر شمر بن ذی‌الجوشن... من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم... «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (حشر/۲۱) ●یاری من کار هر اوباش نیست ●سرّ سلطانی به هرکس فاش نیست ●کو کسی کامروز یار من شود ●پرده درّد پرده دار من شود ●زین اعانت عین اللهش کنم ●بر مکان و لامکان شاهش کنم ■خب می‌خواهیم امام را یاری کنیم، چطور باید ایشان را یاری کنیم؟ باید بمیریم... این‌جا وادی عشق است. مسلم بن عوسجه در رکاب اباعبدالله شهید شد. مسلم با حبیب دوست بود. هر دو وقتی شنیدند اباعبدالله عازم کوفه است به سمت امام شتافتند. در وادی عشق، مکث انسان را بیچاره می‌کند، همین که لحظه‌ای مکث کنی کار از کار می‌گذرد‌... ●مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ●ز بامی که برخاست مشکل نشیند