کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش چهارم1⃣ ●3 - تأويل چه معنا دارد؟ جمعى از مفسرين تأويل را به
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش چهارم2⃣ ●3 - تأويل چه معنا دارد؟ در اينجا قول چهارمى نيز هست ، و آن اين است كه تأويل از جنس معانى الفاظ نيست ، بلكه امرى عينى است ، كه الفاظ گوينده بر آن اعتماد دارد، حال اگر كلام ، حكمى انشائى باشد، مثلا امر و يا نهى باشد، تأويلش ‍ عبارت از مصلحتى است كه باعث انشاى حكم و تشريع آن شده ، پس ‍ تأويل آيه : ((اقيموا الصلوة )) مثلا آن حالت نورانى خارجى است كه در روح نمازگزار در خارج پيدا مى گردد، و او را از فحشا و منكر دور مى كند. و اگر كلام خبر باشد و خبر از حوادث گذشته بدهد، تأويلش خود آن حوادث واقعه در زمان گذشته است ، نظير آياتى كه سرگذشت انبياى گذشته و امتهاى آنان را بيان مى كند، و اگر از حوادث زمان نزول و يا بعد از آن خبر دهد آن خبرى كه مى دهد سه جور است : ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 70 يا راجع به امورى است كه با حواس ظاهرى درك مى شود و يا از امورى است كه با عقل درك مى گردد كه تأويل اينگونه آيات نيز همان حوادثى است كه در خارج واقع شده ، و يا واقع مى شود، نظير آيه : ((و فيكم سماعون لهم ))، و آيه شريفه : ((غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون فى بضع سنين )). و يا راجع به امور غيبى و آينده است كه آن امور را در دنيا و با حواس ‍ دنيائى نمى توان درك كرد، و حتى حقيقت آن را با عقل هم نمى توان شناخت ، نظير امور مربوط به روز قيامت ، يعنى تاريخ وقوع آن ، و كيفيت زنده شدن اموات ، و سؤال و حساب و پخش نامه هاى عمل و امثال آن . و يا راجع به امورى است كه اصلا از سنخ زمان نبوده و از حد ادراك عقول خارج است ، مانند صفات و افعال خداى تعالى ، كه تأويل آن خود حقايق خارجيه است ، و فرق ميان اين قسم از آيات (كه حال صفات و افعال خدا، و ملحقات آن يعنى احوال قيامت و امثال آن را بيان مى كند) با ساير اقسام ، اين است كه اقسام ديگر امورى بودند كه علم به تاءويل آنها براى ما انسانها ممكن بود ولى قسم اخير چنين نيست ، يعنى هيچ كس ‍ بجز خدا حقيقت تأويل آنها را نمى داند، بله مگر راسخين در علم كه اگر خدا ايشان را به آن امور آگاه بسازد مى توانند عالم بدانها بشوند، آن هم بقدر وسع عقل و توانائى شان . و اما حقيقت آن امور كه تأويل حقيقى هم همان است ، امورى است كه خدا علم بدان را به خود اختصاص داده است . اين چهار وجهى كه ازنظر شما گذشت ، آراء و مذاهبى بود كه مفسرين در معناى تأويل ذكر كرده اند، البته اقوال ديگرى نيز در اين ميان وجود دارد كه در حقيقت از شاخه هاى همان قول اول است ، هر چند كه قائلين به آن از قبول وجه اول وحشت داشته اند. از آن جمله هفت قول زير است : اول اينكه : ((تفسير))، عمومى تر از ((تأويل )) است و استعمال كلمه تفسير بيشتر در الفاظ و مفردات آن ، و كلمه تاءويل بيشتر در معانى و جمله ها بكار مى رود و نيز كلمه تاءويل بيشتر در مورد كتابهاى آسمانى استعمال مى شود، ولى كلمه ((تفسير)) هم در آن مورد و هم در ساير موارد استعمال مى شود ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 71 دوم اينكه : گفته اند ((تفسير))، به معناى بيان معناى لفظى است كه بيشتر از يك وجه در آن محتمل نباشد، و ((تأويل )) به معناى تشخيص يك معنا از چند معنايى است كه در لفظ با همه آنها مى سازد و استنباط آن به وسيله دليل است . سوم اينكه : گفته اند ((تفسير))، عبارت است از بيان معناى قطعى يك عبارت و يا يك لفظ، و ((تأويل )) ترجيح يكى از چند معنايى است كه در آن محتمل است ، البته ترجيحى كه يقين آور نباشد، اين وجه قريب به همان وجه قبلى است . چهارم اينكه : ((تفسير))، بيان دليل مراد، و ((تأويل )) بيان حقيقت مراد است ، مثلا در آيه : ((ان ربك لبالمرصاد))، تفسيرش ‍ اين است كه بگوئيم كلمه ((مرصاد)) از ماده (را - صاد - دال ) است ، و به معناى پاييدن و مراقب بودن است ، و تأويلش اين است كه بگوئيم آيه شريفه مى خواهد مردم را از سهل انگارى و غفلت از امر خدا برحذر بدارد. پنجم اينكه : ((تفسير))، بيان معناى ظاهراز لفظ است ، و ((تأويل )) بيان معناى مشكل است . ششم اينكه : ((تفسير))، به دست آوردن معناى آيه است به وسيله روايت ، و ((تأويل )) به دست آوردن آن است از راه تدبر و درايت . هفتم اينكه : ((تفسير))، جنبه عمل و پيروى دارد، و ((تأويل )) تنها به درد استنباط و نظر مى خورد، اين اقوال هفتگانه در حقيقت از شعب قول اول از چهار قولى است كه قبلا نقل كرديم ، و اشكالى كه متوجه آن بود متوجه همه اينها نيز هست. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei