کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ □○فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله (۵)○□ □کتاب‌های اهل‌سن
‍ □●فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند روزهای پايانی زندگی پيامبر صلي الله (۶)●□ □نکته ی دوم: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ، نوجوانی را مثل اُسامَةِبْنِ زِیْد که ظاهراً هفده ساله بود را فرمانده ی سپاهی کرده است که پیرمردهایی مثل ابوبکر هم در داخل آن سپاه هستند، افراد مسنّی از صحابه هم در آن سپاه هستند، تا بعدها کسی نگوید با وجود پیرمردی مثل ابابکر، نوبت حكومت به جوانی مثل علی نخواهد رسید. خوب می‌فهمیدند رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم چه کار می کنند؛ لذا بلافاصله دست‌به‌کار شدند و همین جوان ‌بودنِ اُسامه را برای اعتراض نسبت‌به اقدام پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم بهانه قرار دادند. □فَتَکَلَّمَ قَومٌ وَ قالوا یُسْتَعْمَل هذا الغلام علی جُملَةِ مُهاجِرینَ وَ الْاَنْصار؟! می‌گوید: گروهی شروع‌به غرزدن، اعتراض‌کردن، مذمّت کردن‌ و نکوهش‌کردن کردند و گفتند یک نوجوان را فرمانده ی این همه مهاجر و انصار می کنند؟! وَ غَضَبَ رَسُولُ‌الله لَمّا سَمِعَ ذلِک، وقتی این حرف به گوش پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم رسید، پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم به‌شدّت خشمگین شدند. وَ خَرَجَ عاصِفاً رَأسَه، و درحالی‌که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم عمّامه بر سر نداشتند؛ دستمالی به سر بسته بودند، از خانه بیرون آمدند. فَسَعَدٍ مِن بَعد وَ عَلَیهِ قَتیفَةٌ. پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم به بالای منبر تشریف بردند؛ درحالی‌که قتیفه ای بر دوش انداخته بودند. فَقال اَیُّهَا النّاس! ما مَقالَةُ بَلَغَتْنی عَنْ بَعْضِکُم فی تَامیری اُسامَة، فرمودند: ای مردم! این چه سخنی است که از بعضی از شماها در مورد فرمانده‌ کردن اسامه به من می رسد؟! لَئِنْ طَعِنْتُهم فی تَامیری اُسامَه فَقَدْ طَعِنْتُم فی تَعْمیری اَباهُ مِنْ قَبْلِهِ و فقال أنفذ لما أمرتک به ثم أغمی علی رسول الله و قام أسامه فتجهز للخروج. اگر امروز در مورد فرمانده‌ کردن اسامه بر من طعنه می زنید و مرا نکوهش مي‌كنيد، پیش از این، وقتی‌که ‌زِیْدبنِ‌حارِثَه، پدر او را هم فرمانده کردم، همین نکوهش ها را کردید؛ همین زخم‌زبان ها را زدید؛ همین انتقادها را کردید. وَ اَیْمُ الله اِنْ کانَ لَخَلیقًا بِالْاِمارَة وَ اَبْنُهُ مِنْ بَعْد لَخَلیقٌ بِها، به خدا سوگند، ‌زِیْدبنِ‌حارِثَه لیاقت فرماندهی داشت و امروز، بعد از او، پسر او اُسامه، برای فرماندهی لایق است. در اسلام، سن ملاک نیست؛ شایستگی و لیاقت، ملاک است. وَ اِنَّهُما لَمِن اَحَبَّ النّاسِ اِلَیَ، و این دو پدر و پسر، در نزد من، از محبوب ترین مردم هستند. فَستَوصوا بِهِ خَیراً فَاِنَّهُ مِن خیارِکُم، پس خیرخواهانه در مورد آنها رفتار کنید، که آنها بهترین افراد در بین شما هستند. ثُمَّ نَزَلَ وَ دَخَلَ بَیتِهِ، بعد پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم از منبر پایین آمدند و با همان حال بیماری شدید به داخل منزل برگشتند. □علی رغم برخورد شدید پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم با نکوهش‌گران، و علی رغم دستور رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بر حرکت این سپاه، سپاه حرکت نکرد. اُسامَةِبْنِ زِیْد به چند فرسخی مدینه رفت و منطقه ای به نام جُرف را برای لشگرش به‌عنوان پایگاه قرار داد که همه آنجا بیایند و دسته جمعی به سمت جبهه ی رُم حرکت کنند؛ ولی افراد، این دست و آن دست کردند و این سبب شد که پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم هروقت به هوش می‌آمدند، می پرسیدند: سپاه اسامه چه شد؟ و می گفتند: اینها هنوز نرفتند و پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم مجدّداً تأکید می کردند. ابْنِ‌اَبِی‌الحَدید می گوید: وَ جَعَلَ یَقُول: اَنْفَزُوا بَعْثَ اُسامَة وَ یُکَرِّرُ ذلِک، پیغمبراکرمصلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمودند لشگر اسامه را راه بیندازید و این حرف را تکرار می کردند. ادامه دارد.. □●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●□ @mohamad_hosein_tabatabaei