‌ 🌺دکتر سعید مهرپور خطاب به همسرشان مریم که به تازگی در اثر سرطان چشم فروبسته و "برای همیشه" رفتند: ✍🏼 مریم عزیزم سلام. ▪️من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده‌ام. پزشک، جراح، فوق تخصص، استاد و حتی رییس! اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم. همه این‌ها را که برشمردم پس بدهم. در عوض لحظه‌ای کنارِ تو بنشینم، در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول می‌دهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا به پای تو بنوشم. ■ مریم عزیزم؛ این روزها جوانترها آنچنان برای پیشرفت، عجله دارند که نگاهِ مادر؛ نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی‌بینند و برای رسیدنِ هر چه سریعتر به قله، بسیاری را در دامنه جای می‌گذارند. ■ مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شبهایی که صحبتِ تو را نمی‌شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم. مریم جان بگذار جوانترها را نصیحتی کنم: در بالای قلّه‌ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه زندگی شماست. بله: 🔸آن یار کز او خانه ما جای پری بود 🔸سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود 🔸دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش 🔸بیچاره ندانست که یارش سفری بود و: اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود 🌺@tamym_ir