3. . از حسن بن زياد نقل شده است كه گفت: من از ابوحنيفه شنيدم در حالى كه
از او پرسيدند: «از كسانى كه تو آنان را ديدهاى چه كسى فقيهتر بود؟»، گفت: من كسى را فقيهتر از جعفر بن محمد نديدهام، آنگاه كه منصور [عباسى] او را به حيره [از شهرهاى عراق] آورد، نزد من فرستاد و گفت: اى ابو حنيفه! مردم با جعفر بن محمد فريفته شدهاند،
مسائل دشوارى را براى او آماده كن، من چهل مسئله براى او آماده كردم؛ سپس نزد ابو جعفر [منصور عباسى] رفتم، جعفر در سوى راست او نشسته بود، آنگاه كه آن دو را ديدم از
جعفر هيبتى به من دست داد كه از ابو جعفر [منصور] آن هيبت به من دست نمىداد،
سلام كردم، به من اجازه نشستن داده شد، من نشستم؛ سپس [منصور] به جعفر رو كرد
و گفت: «اى ابو عبداللّه او را مىشناسى؟»، گفت: «آرى، او ابو حنيفه است»؛ سپس
[منصور به من] گفت: «اى ابو حنيفه مسائل خود را به ابو عبداللّه عرضه كن»، من شروع
كردم به پرسيدن از او و او مىگفت: «در اين مسئله شما چنين و چنان مىگوييد، اهل
مدينه چنين و چنان مىگويند، ما چنين و چنان مىگوييم»، گاهى در رأى خود تابع رأى ما
بود و گاهى تابع اهل مدينه بود و گاهى با همه ما مخالف بود، تا اينكه چهل مسئله را
به او عرضه كردم، در هيچ مسئلهاى بينى او به خاك ماليده نشد؛ سپس ابو حنيفه گفت:
«آيا اين روايت به ما نرسيده است كه «داناترين مردم، داناترين آنان به اختلاف مردم
است»؟.(ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 257 - 258؛ تاريخ الاسلام، ج 9، ص 89؛ حافظ جمال الدين مزى، تهذيب الكمال، ج 5، ص 79؛ محمد ابوزهره، ابو حنيفه حياته و عصره آراؤه و فقهه، ص 65(
4. ابن خلكان در باره امام صادق علیه السلام نوشته است: فضيلتهاى او مشهورتر از آن است كه ذكر شود، او سخنى در علم شيمى، زجر و فأل دارد. شاگرد او ابو موسى جابر بن حيان صوفى طرسوسى كتابى را به نگارش در آورده است كه هزار برگ دارد و متضمن رسالههاى جعفر صادق است كه پانصد رساله بود.)وفيات الاعيان، ج 1، ص 327؛ ابن طولون، الائمة الاثناعشر، ص 85(
توضیح: «زجر»، يعنى فال گويى با پرندگان. دهخدا، لغتنامه، ج 8، ص 12734، «فأل»، يعنى: پيش بينى، پيش گويى و غيب گويى. )فرهنگ فارسى معين، ج 2، ص 2476(
5. تشاجم در كتاب «المصايد والمطارد» نقل كرده است كه جعفر ياد شده از ابو حنيفه پرسيد «چه مىگويى در باره شخص مُحرم كه دندان رباعى آهويى را بشكند؟»، ابو حنيفه گفت: «اى پسر پيامبر من حكم آن را نمىدانم»، جعفر گفت: «أنتَ تَتَداهى و لا تَعلمُ اَنَّ الظَّبْىَ لايَكُونُ لَهُ رُباعِيَّةٌ، وَ هُوَ ثنِىٌّ ابدا». )ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج 1، صفحه 328؛ ابن طولون، الائمّة الاثناعشر، ص 86(
«تو خود را زيرك مىنمايانى، در حالى كه نمىدانى آهو دندان رباعى ندارد؟ او هميشه دندان پيشين دارد».
6. ذهبى نوشته است: من مىگويم مناقب جعفر[علیه السلام] فراوان است و او به خاطر فضل، علم و شرافتش صلاحيت خلافت را داشته است. (تاريخ الاسلام، ج 9، ص 93(
امام صادق(ع)، استاد پيشوايان اهل سنّت
كلاس درس امام صادق علیه السلام آنچنان گسترده بود كه جويندگان دانش از راههاى دور و نزديك عزم سفر كرده و به مدينه مىرفتند، تا از درياى دانش و حكمت امام علیه السلام جرئهاى بر گيرند.
ابو حنيفه پيشواى فقهى مذهب حنفيه و مالك بن انس پيشواى مذهب مالكيه، دو تن از دانشمندان اهل سنّت بودند كه افتخار شاگردى در مكتب امام صادق علیه السلام را پيدا نموده و از او تأثير پذيرفته بودند. در شرح زندگى ابو حنيفه نوشتهاند: «از شيوخى كه براى ابو حنيفه از ميان اهل بيت ياد كردهاند امام جعفر بن محمّد[علیه السلام] معروف به صادق است، به سبب صداقت و فضل او... و امام صادق[علیه السلام] فقيه عظيم و محدّث صدوق بود».(مصطفى شكعه، الائمّة الاربعه، ج 1، ص 56(
و در شرح زندگى مالك بن انس نوشتهاند: «از شيوخى كه مالك دانش را از آنان فرا گرفته و در سلوك خود از آنان تأثير پذيرفت امام جعفر بن محمّد بن على بن حسين[علیه السلام] است، او به جعفر صادق معروف است و در رأس اهل بيت در مدينه بود... شخصيت امام جعفر صادق از ناحيه علم، فضل، تقوا، تسامح و گذشت به گونهاى بود كه هر مسلمانى را از هر مذهبى به احترام به او و تجليل از او وا مىداشت».(الائمّة الاربعه، ج 2، ص 28(