امیری حُسَینٌ وَ نِعْمَ الامیرُ، از کیست؟
شعاری که چندین قرن است گفته میشود اکثر افراد فکرمیکنند از یک فرد بزرگسال است
ولی از یک نوجوان ١١ ساله که معرفت وایمان به امام سیدالشهداء سلام الله علیه داشت
امیری حُسَینٌ وَ نِعْمَ الامیرُ سُرُور فُؤادِ البَشیر النّذیرِ
عَلِیٌّ وَ فاطِمَةٌ والِداهُ فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیرٍ
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ
ترجمه:
امیر من امام سیدالشهداء حسین (سلام الله علیه) است و چه خوب امیری است. او مایه شادی دل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )، بشارت دهنده و انذار کننده است. پدرش امام امیرالمومنین علی (سلام الله علیه ) و مادرش حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) است.
آیا شبیهی برای او سراغ دارید؟ او چهرهای همچون خورشید رخشان و پیشانیای چون ماه دارد.
برخی نیز نقل کردهاند این نوجوان رشید در میدان جنگ این رجز را میخواند:
اضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَ ارْمِهِ فیعَتْرِهِ بِفَوارِسِ الانْصارِ
و مُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکفَّارِ
خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِی محمّدٍ فَالْیومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ
وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ
طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ
وَالله رَبّی لا ازالُ مُضارباً لِلْفاسقینَ بِمُرْهَفٍ بَتَّارِ
هذا عَلی الْیوْمَ حَقَّ واجِبٌ فی کلِّ یوْمٍ تعانُقٌ وَحَوارِ
ترجمه:
راه نَفَس را بر پسر هند تنگ میکنم و تیر به گلوی او میزنم، به کمک سواران انصار و مهاجرانی که نیزههاشان را در زیر گرد و غبار -میدان جنگ- از خون کافران رنگین کردند؛در زمان پیامبر خدا محمد المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیزهها رنگین شد و امروز نیز از خون فاسقان رنگین میشود؛امروز از خون جماعتی رنگین میشودکه قرآنرا برای یاری اشرار رها کردند؛ و درصدد انتقام خونهای ریخته شدهشان در جنگبدر هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزههای برافراشته پنهان کردند به خدا سوگند پیوستهفاسقان را با شمشیر تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من حقّ و واجب است؛در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.
این رجز خوانی نوجوان دلاور رشید١١ساله بنام
عَمرو بن جُناده انصاری است
عَمرو بن جناده انصاری
از یاران امام سیدالشهداء (سلام الله علیه ) و شهدای کربلا. وی پس از شهادت پدرش جنادة بن حرث، به امر مادرش، از امام(سلام الله علیه ) اذن میدان گرفت وپس ازنبرد با دشمنان، شهید شد
برخی نام او را عُمَر نقل کرده اند پدرش جنادة بن حرث از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )واز شیعیان امام امیرالمومنین (سلام الله علیه)بود که درجنگ صفّین شرکت داشت. بنا به گفته برخی، مادرش، بحریه دختر مسعود خزرجی،از زنان شجاع و فداکاری است که درکربلا حضورداشت.
عمرو بن جناده هنگام شهادت و بنا به نقلی یازده، یا نُه سال داشت او همراه پدر و مادرش، در مکه مکرمه به امام حسین(ع) پیوست و پس از شهادتِ پدرش جناده در روز عاشورا، مادرش او را امر به جهاد کرد و گفت: پسرم برو وامام ابا عبدالله الحسین (سلام الله علیه ) را یاری کن. او نزد امام آمد و اجازه میدان خواست. امام سیدالشهداء (سلام الله علیه ) اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام فرمود: این نوجوان پدرش شهید شده و شاید مادرش میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است. امام سلام الله علیه اجازه داد و او به میدان رفت.
گفتهاند عمرو با دشمن جنگید تا به شهادت رسید، مالک بن نسر بدی سرش را جدا و به سوی لشکرگاه امام (سلام الله علیه ) پرتاب نمود.
مادرش سر او را برداشت و گفت: «آفرین پسرم،ای شادی دلم و ای نور چشمم» سپس سر را به سوی یکی از افراد دشمن پرتاب کرد. پس از آن، عمود خیمه را کشید و بر آن گروه حمله کرد. امام او را برگرداند و در حقش دعا فرمود.
آن زن هنگام حمله، این شعر را خواند:
انَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌ بالِیةٌخاویةٌ نَحیفَةٌ
اضْرِبُکمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍ دُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ
ترجمه: من در میان زنان، زنی ضعیف و پیر و ناتوان هستم؛ در راه دفاع از فرزندان فاطمه شریف ضربه محکم بر شما میزنم.
خوارزمی نوشته است که این زن در حملهاش، دو نفر از افراد دشمن را کشت.
در زیارت ناحیه غیرمعروفه نام او و پدرش آمده است: «اَلسلام علی جُنادة بن کعب الانصاری الخزرجی، و ابنه عمرو بن جناده»
📚ابصارالعین فی انصارالحسین محمد سماوی
مقتل الحسین عبدالرزاق مقرم
مقتل خوارزمی ج٢ ص٢۶
محمد جواد حیدری