بسمه تعالی
نکاتی مهم در مورد معرفت شهودی نفس
بر اساس قاعده صدرائیه کل مجرد عاقل و کل عاقل مجرد، نفس مجرد نسبت به خویش علم حضوری دارد.
به تعبیر دیگر نفس نسبت به خویش هم عالم است و هم معلوم.
تجرد مساوق با حضور و منافی با حجاب و غیبوبت است. معنای این سخن این است که حضور و علم به خویش در حاق موجود مجرد وجود دارد به تعبیر دیگر عالم به خویش بودن ذاتی باب برهان، برای موجود مجرد است.
می دانیم این علم ، علم حضوری است یعنی عالم حقیقت وجود معلوم را بی واسطه می یابد،لازمه اش این است که نفس مجرد با تمام وجودش خودش را می یابد. بنا بر این در اینجا حقیقتا میان عالم و معلوم وحدت و عینیت حاکم است و با توجه به اینکه در علم حضوری علم، عین معلوم است قهرا وحدت علم و عالم و معلوم در علم حضوری نفس ثابت می شود.
با بیان گذشته دو چیز ثابت می شود یکی اینکه علم حضوری نفس به خویش، ذاتی باب برهان برای نفس است و دوم علم حضوری نفس به خویش مصداق وحدت علم و عالم و معلوم است.
البته درست است که با براهین فلسفی ثابت شده است که نفس نسبت به خویش علم حضوری دارد ولی باید دانست که علم حضوری دارای مراتب شدت و ضعف است در مراحلی این علم حضوری آنقدر ضعیف است که انسان به این علم خویش علم ندارد به تعبیر دیگر هر چند علم به خویش دارد اما علم به علم ندارد به تعبیر دیگر این علم، علم آگاهانه نیست .
این علم حضوری برای عده ای چنان کم رنگ است است که حتی وجود نفس مجرد خویش را منکرند.
چنانکه با براهین فلسفی ثابت شده است که هر انسانی نسبت به خداوند که هستی بخش او است علم حضوری دارد ولی برای بسیاری از انسان ها این علم حضوری ضعیف و کمرنگ است تا آنجا که عده ای نه تنها از او غافلند بلکه حتی منکر وجود اویند.
اهتمام شریعت این است که انسان از طریق عبادات و ریاضات شرعیه و خلوت کردن ها و تفکر در خویش و گریز به باطن خویش، این دو علم حضوری را پررنگ و آگاهانه نماید.
در آیات و به ویژه در روایات ما برای معرفت نفس تاکید و اهتمام فوق العاده شده است.
تا آنجا که معرفت نفس نافع ترین معرفت ها به حساب آمده است و دستیابی به آن، دستیابی به فوز اکبر شمرده شده است و یا معرفت نفس باعث معرفت رب دانسته شده است.
اساساً معرفت و شهود نفس از معرفت و شهود رب قابل انفکاک نیست. علامه طباطبایی می فرماید مراد از روایت من عرف نفسه فقد عرف ربه این است که هر کس که به خویش معرفت پیدا کند و هویت واقعی خویش را شهود کند فقر و وابستگی و تعلق وجودی خویش به خدای هستی بخش را شهود میکند و از این راه معرفت و شهود پروردگار برای او حاصل می شود.
می توان گفت که مغز معنای عبارت دعای شعبانیه الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا .....همین است.
با توجه به اینکه علم حضوری شدت و ضعف دارد و ما موظفیم که علم حضوری به خویش را تشدید و تقویت و پررنگ کنیم هرچه این علم حضوری پررنگ تر شود نفس ارتقاء پیدا می کند و علم حضوری به پروردگار هم پررنگتر میشود و از این راه برای نفس ما ارتقا و تعالی واقعی رخ می دهد.