مناظره درباره (علم غیب غیر خدا) (قسمت سوم)
تا دو قسمت [سوم و چهارم] اشکال یکی از اعضای یک گروه و پاسخ به آن است از بردن نام مستشکل خودداری میشود چون ممکن است راضی نباشد.
اشکال آقای...
آیه ۳۱ بقره مربوط است به علم آدم الاسماء کلها می باشد در این آیه ذکری از موسی بعمل نیامد
آنچه در پیام شما ار داستان موسی و خضر و یا جن و یا .......مربوط می شود به ایه 65 کهف مربوط میشود که می گوید : فوجدا عبدا من عبادنا اتیناه رحمه ......که میشود گفت این عبد هر کس است باید نبی باشد (با توجه به ایه 31 و 32 زخرف رحمه یا رحمت نبوت و پیامبری می باشد آنجا که می گوید : اهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم )
در مورد دانستن علم غیب به دو مورد اشاره نمودید یکی اراده و مصلحت خدا که همان باذن الله .
آنچه خداوند به پیامبران آگاهی از غیب داده انهم اندکی اشاره نموده و یا معجزه یا زنده کردن مرده و یا زنده کردن پرنده کشته وله شده و.....همه را در سور قرآن بیان نموده ولی دانستن ائمه به علم غیب به هر اندازه چه کم وچه زیاد از کجای آیه ای می توان فهم کرد؟
بقول شما دو اراده در کار است یکی اراده خدا و دیگری اراده شخص امام
اراده اول را عرض کردم واما اراده دوم را بیان کردید اذا شاووا علموا
متن حدیث منقول از امام صادق در کافی ج۱ ص ۲۵۸ : آن الائمه اذا شاووا آن یعلموا علموا در بررسی آن حدیث در فرض صحت آن اراده امام در قبول علم شرط است با کلمه شاووا
پس بدون دو شرط اراده خدا و اراده امام نمیشود علمی از جانب خدا به امامی ارسال شود
حال اگر خدا اراده کند و امام اراده نکند چه میشود عرض کردم ممکن است چنین اتفاقی بیفتد
از امام بالاتر میشود پیامبران ( درارسال وحی ایا قبول پیامبر برای پذیرش وحی شرط بوده ؟ اگر نبود چطور میشود امامی که زیر مجموعه پیامبر است و در نبود پیامبری محمد امامانی مطرح نبودند ) ایا اگر پیامبر اراده می کرد از علم غیبی آگاه شود خدا به خواسته پیامبر عمل می کرد ؟ یا اینکه اراده خدا شرط است نه اراده پذیرنده
تمام آنچه گفته شد آیه ۳۶ سوره جن : عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا چه باید کرد این آیه نه قیدی و استثنایی به فرد و یا میزان و نوع غیب اشاره کرد ه است.
پاسخ باقریان
علیک السلام تشکر
در مورد شماره و سوره دو آیه اگر اشتباهی کرده باشم به اصل مطلب زیانی نمی رساند.
فرمودی «دانستن ائمه به علم غیب به هر اندازه چه کم وچه زیاد از کجای آیه ای می توان فهم کرد؟».
پاسخ: (اولا) در قرآن آمده است: (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ) [جن/ 26 – 27].
گرچه در آیه 26 نفی علم غیب از غیر خدا کرد، ولی در آیه 27 با جمله (من ارتضی) استثنا کرد و جمله موصوله عمومیت دارد و ملاک اعطای علم غیب به یک انسان را بیان میکند و مقصود هر انسانی است که خدا از او راضی باشد و اما (مِن رسول) بیان برای (من ارتضی) و در مقام بیان قدر متیقن اشخاص مورد رضایت خدا است و این مصداق متیقن مقید به ادات حصر نیست، از اینرو غیر پیامبر یعنی اوصیای او را نیز شامل میشود.
(ثانیا) وقتی نام ائمه در قران ذکر نشده کسی ادعا نمی کند که اعطای علم غیب به ائمه با ذکر نام در قرآن بیاید. بلکه بعد از قرآن سنت معصومان حجت شرعی است و از سیره ائمه و روایات فراوان استفاده می شود که نمونه هایی از آنها را در پاسخ به اشکالات مرحله دوم جناب استاد... از نهج البلاغه و بعضی از منابع اهل سنت نقل کردم و روایات در این باره مخصوصا درباره علی علیه السلام حتی در منابع اهل سنت فراوان و در حد تواتر معنوی است و در کتاب زیور خلافت با دو عنوان (اعلمیت علی ع) و (کرامات علی ع) آورده ام، چه رسد به منابع شیعه.