راز ورزیدن (۱)
«استاد ذن، د.ت. سوزوکی در رسالهای فوقالعاده درخشان، با مقایسهی دو شعر، دو دیدگاه کاملاً متضاد را نسبت به زندگی شرح میدهد، اولی هایکویی از «باشو» متعلق به قرن هفدهم است که میگوید:
«به دقت مینگرم
شکفتنِ «نازوما» را میبینم
بر پرچین!»
دومی قطعهای از تنیسون است که میگوید:
«گُلِ دیوار پُرروزن
تو را از شکافها بیرون میکشم:
با رگ و ریشهات، اینجا کف دست نگهت میدارم
ولی ای گُل کوچک، اگر میدانستم
سراپا، با این رگ و ریشهها، چه هستی،
خدا و انسان را نیز میشناختم»
در هایکو، باشو فقط با دقت به نازوما (گیاهی پیشِ پا افتاده، بیزرق و برق و تقریباً قابل چشمپوشی) نگاه میکند که بر پرچین میشکفد. هایکو به بیان رابطهای لطیف، بیآلایش، اسرار آمیز و موزون با طبیعت میپردازد (با اینکه سوزوکی به ما یادآوری میکند ظرافتش در ترجمه از دست رفته است). باشو آرام و ساکن است؛ احساسات فراوانی را تجربه میکند ولی به نرمی اجازه میدهد دو هجای آخر (که در ژاپنی «کانا» نامیده میشود و در انگلیسی علامت تعجب نقش آن را بر عهده میگیرد) احساسش را به بیان آوَرَد.
تنیسون گویا و فعّال است. گل را از ریشه در میآوَرَد، از طبیعت میگسلاندش، «با رگ و ریشه» (که یعنی گیاه باید بمیرد) و از نزدیک نگاهش میکند (گویی کالبدشکافیاش میکند). تنیوسن میکوشد تجزیه و تحلیل کند و گل را بفهمد؛ او به شیوهای علمی و عینی از آن دور میمانَد. از گل استفاده میکند تا به درک چیز دیگری نائل آید. او ملاقات با گل را به دانش و در نهایت، به قدرت بدل میکند.
سوزوکی معتقد است این تضاد، نشاندهندهی تضاد میان نگرش شرقی و نگرش غربی به طبیعت و در نتیجه به زندگی است. غربی کاونده و واقعبین است و برای درک طبیعت، میکوشد کالبدشکافیاش کند و سپس بر آن چیره شود و استثمارش کند. شرقی، ذهنگرا، وحدتخواه و یکیکنندهست و میکوشد به جای کاوش و مهار طبیعت، تجربهاش کند و خود را با آن هماهنگ سازد.»
🔹(رواندرمانی اگزیستانسیال، اروین د. یالوم، ترجمه سپیده حبیب، ص ۶۴۵- ۶۴۷، نشر نی)
«دانشمندان اتمها را میشکنند، همانطور که یک کودک، شکم عروسکش را پاره میکند تا ببیند درون آن چیست. نویسنده، کودکی است که با شانهای از جنس طلا، موهای عروسکش را شانه میزند. تفاوت میان علم و ادبیات، همان تفاوت میان تجاوز و عشقی ژرف است.»
🔹(ویرانههای آسمان، کریستین بوبن، ترجمه سید حبیب گوهریان و سعیده بوغیری، ص۴۰، نشر رادمهر)
@sedigh_63