بسمه تعالی
پرسش مهم قرآنی
در قرآن کریم آمده است:
« أفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»(مؤمنون/۱۱۵)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ( مؤمنون/۱۱۶)
از آیه اول استفاده میشود که حیات دنیوی منهای حیات اخروی، عبث و بیهوده است.
و از آیه دوم استفاده می شود نسبت دادن این عبث به خداوند با اوصاف و اسماء موجود در آیه ناسازگار است، به تعبیر دیگر در شأن خدای با این اوصاف نیست.
پرسش جدی این است که چرا حیات دنیوی منهای حیات اخروی عبث و بیهود است؟ و چرا این انتساب در شأن خداوند نیست؟
پاسخ
مرحوم علامه طباطبایی هرچند در ذیل این دو آیه بیاناتی دارند ولی به نظر حقیر چندان روشنگر و رسا نیست بیان ایشان در تفسیر سوره نبأ روشن تر و رساتر است.
بیان ایشان در آنجا این است:
تقریر الحجه:إن العالم المشهود...والنظام الجاری فیه و التدبیر المتقن الدقیق لأمورها من المحال أن يکون لعبا باطلا لاغایة لها ثابتة باقیة فمن الضروری أن یستعقب هذاالنظام المتحول المتغیر الداثر الی عالم ذی نظام ثابت باق، و أن یظهر فیه أثر الصلاح الذی تدعو إلیه الفطرةالإنسانیة والفساد الذی تردع عنه، و لم یظهر فی هذاالعالم المشهود اعنی سعادة المتقین و شقاءالمفسدین ، و من المحال أن یودع الله الفطرة دعوة غريزية أو ردعا غريزيا بالنسبة الي ما لا أثر له في الخارج و لاحظ له من الوقوع فهناك يوم يلقاه الأنسان و يجزي فيه علي عمله إن خيرا فخيرا و إن شرا فشرا .( المیزان، ج ۲۰ ، ص ۱۶۱ چاپ مدرسین)
آنچه که از این عبارت می توان به دست آورد دو دلیل است :
۱- این عالم مشهود یکسره و دائماً در حال تغییر و تحول و دگرگونی و حدوث و زوال است چنین عالمی نمی تواند مقصود بالذات در آفرینش الهی باشد، به ناچار باید به دنبال این عالم، عالمی باشد که ویژگیهای مقابل آن را داشته باشد یعنی عالمی که سراسر بقا و پایداری و دوام و ثبات است.
۲- در این عالم مشهود آثار و پیامدهای باورها و اعمال انسان ها چه خوب و درست و چه بد و نادرست، آنگونه که مناسب آنها است تجلی و تظاهر پیدا نمیکند، یعنی این عالم به گونه ای نیست که سعادت متقین و شقاوت مفسدین را آفتابی و آشکار کند،
در حالی که فطرت انسانی خواهان عالمی است که دارای این ویژگی باشد یعنی عالمی که به صورت واضح و عیان، خوشبختی مومنان و متقیان و شقاوت و بدبختی مفسدان و ظالمان را به نمایش بگذارد.
میدانیم که فطرت انسان که آفریده خدای حکیم و علیم است بیهوده و عبث نیست بنابراین مقتضای فطرت انسان، تحقق عالمی است که در ذات و طبیعت خود، متفاوت با این عالم باشد و سعادت و شقاوت انسان ها در آنجا به صورت آشکار تجلی پیدا کند. انتهی
شهید مطهری در کتاب عدل الهی بیان خاصی دارد که قابل توجه است.
بیان ایشان این است: همان گونه که جنین انسانی در رحم مادر دارای اعضا و جهازاتی است که تناسبی با نشئه جنینی ندارد ( مانند دست و پا و چشم و گوش و دستگاه گوارش و تنفس و ...)
آفرینش این اعضا و جهازات در آن نشئه، با توجه به حکمت الهی، دلیل بر وجود نشئه دنیوی پس از تولد است که این اعضا و جهازات در آنجا کارایی دارد، به تعبیر بهتر اساساً این اعضا و جهازات برای آنجا ساخته شده اند.
به همین نحو انسانها در این عالم دنیا، دارای استعدادها و ظرفیت هایی برای شکوفایی و بالندگی شگفت انگیز و نیز امیال و خواست های بی پایان و جاودانه غریزی و فطری است که تناسبی با حیات محدود و فانی دنیوی ندارد،
وجود این استعدادها و ظرفیتها و امیال و خواستهها با توجه به حکمت الهی در آفرینش انسان، خود بهترین دلیل بر بقای حیات انسان پس از مرگ در عالمی متناسب با آنهاست.
همان گونه که با نبود حیات دنیوی پس از تولد، آن ساختار جنینی لغو و بیهوده است، با نبود حیات جاودانه اخروی، این ساختار باطنی انسان لغو و بیهوده خواهد بود. الحمدلله رب العالمین
نیکزاد