علاّمه شعرانی در کتاب «دمع السجوم»، در ترجمه کتاب معروف «نفس المهموم» می نویسد:... اگر تزویج قاسم، به طوری که مشهور است، صحیح باشد، باید یکی از دو احتمال را قبول کرد: اوّل: حضرت سیدالشهدا دختر دیگری داشت به نام فاطمه، غیر از آن که به عقد حسن مثنی درآورده بود، چون مسلّم نیست که دختران آن حضرت منحصر به فاطمه و سکینه بوده است. لذا در «کشف الغمه» [۱] از کمال الدین ابن طلحه شافعی نقل کرده که می گوید: امام (علیه السلام) چهار دختر داشت: سکینه، فاطمه، زینب [۲] و چهارم را نام نبرده است و ابن شهرآشوب می گوید: و امام (علیه السلام) سه دختر داشت. دوّم: دختری که به تزویج قاسم درآمده، نام دیگری داشته است و به غلط بعضی روات، فاطمه گفته اند و اگر تزویج حضرت قاسم را صحیح ندانیم باید بگوییم همان تزویج حسن مثنی با قاسم اشتباه شده است؛ مثلاً یکی از روات در کتابی قصّه فاطمه نو عروس را با تازه داماد که پسر امام حسن (علیه السلام) باشد خوانده و در ذهن خود پسر امام حسن (علیه السلام) را با قاسم منطبق دانسته و همان طور نقل کرده است [او سپس یادآور می شود:] به نظر ما هیچ علتی ندارد که تزویج قاسم را انکار کنیم، چون ملا حسین کاشفی در روضة الشهدا نقل کرده است او مردی جامع و عالم و متبحّر بوده و در شهر هرات می زیسته و معاصر با صاحب روضة الصفا و امیر علی شیر وزیر علم دوست بوده است وآنقدر کتب ادبی و تاریخی و وسایل در آن زمان در هرات وجود داشته که در هیچ زمانی، در هیچ شهر فراهم نبوده است و از غایت حرص و ولعی که وزیر مزبور به علوم؛ به خصوص به کتاب های تاریخی داشته، موجب گشت تا کتاب روضة الصفا را برای او بنویسد. این که می گویند: تزویج قاسم در آن گیرودار بعید می نماید، صحیح نیست؛ چون مصالح اعمال ائمه معصوم (علیهم السلام) برای ما روشن نیست و اگر کسی بگوید کاشفی سنّی بوده است، می گوییم: اول آن که سنّی بودن او معلوم نیست. دوم آن که: همه علمای شیعی از سنّی ها روایت می کنند؛ چنانکه شیخ مفید از مدائنی و زبیربن بکار و طبری و... روایت کرده است. [۳] . به نظر می آید که تحلیل ایشان تحلیل بدی نیست