(بررسي ارتباطات متقابل عقل، نقل و شهود از منظر امام خميني) قرآن در جايگاه اُم‌الكتاب انديشه مسلمانان، همواره در طي تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، خاستگاه شاخه‌هاي مختلف علوم و فنون اسلامي بوده است و متعاطيان هر يك از اين شاخه‌ها كوشيده‌اند تا با بهره‌گيري از خوان گسترده معارف قرآني، به بسط و رونق اين تمدن مدد رسانند. اما به رغم تلاش‌هاي فراواني كه در جهت شناسايي ابعاد مختلف اسلام و معارف عميق قرآني و روايي صورت پذيرفته، خلأ بسط و توسعه نظرگاهي جامع در تبيين و توصيف ابعاد متنوع تعاليم قرآني و آموزه‌هاي اسلامي كه در سيره پيشوايان نخستين اين آيين آسماني نيز انعكاسي در خور يافته، همچنان به وضوح احساس مي‌شود و اين امر را شايد بتوان يكي از شواهد صدق روايت «بدأ الاسلامُ غريباً و سَيَعودُ غريباً…» (كوفي، 1410: 139 ح166) به شمار آورد. بررسي تاريخ رشد و توسعه علوم اسلامي نشان مي‌دهد كه اين علوم، هر يك با ابتنا بر موضوع، روش و غايت خاص خود (كه گاهي همپوشاني‌هايي نيز با ساير شاخه‌هاي علوم اسلامي داشته) دست‌كم در مقام ادعا در پي ارائه نظرگاهي جامع در تبيين حقايق اسلام بوده‌اند و از اين‌رو، فقيه و متكلم و فيلسوف و عارف، هر يك خود را در جايگاه يك عالم ديني، متكفّل بيان حقايق اسلام و قرآن دانسته و بر اين اساس، گاهي همگِنان خود را در ساير شاخه‌هاي علوم اسلامي، در تحقق اين غايت، ناقص و ناكارآمد به شمار آورده است. در اين ميان، يكي از عمده‌ترين ريشه‌هاي اختلاف ميان متعاطيان شاخه‌هاي مختلف علوم اسلامي، بهره‌گيري از شيوه‌هاي متفاوت فهم و پژوهش در مواجهه با متن مقدس (به معناي وسيع آن كه سنت شفاهي را نيز در بر مي‌گيرد) است؛ يعني همان چيزي كه مي‌توان آن را اختلافات روش‌شناختي علوم اسلامي ناميد. اين اختلافات كه خود ناشي از اختلاف بر سر منابع معتبر شناخت است، موجب شده است تا هر يك از علوم اسلامي، به رغم برخي مشابهت‌ها، از روش خاص خود در فهم، تفسير و تبيين متن مقدس بهره بجويد. در اين ميان، عمده‌ترين روش‌هاي مورد استفاده در شاخه‌هاي مختلف علوم اسلامي را با اندكي تسامح مي‌توان ذيل سه روش نقلي، عقلي و شهودي رده‌بندي مي‌نمود. اين سه روش كه به ترتيب، نقطه اتكاي علم كلام، فلسفه و عرفان بوده است، از يك سو، كم و بيش موجبات رشد و بالندگي ابعاد و زواياي مختلف فرهنگ و تمدن اسلامي را فراهم آورده و از سوي ديگر، به شكل‌گيري مكاتب مختلف حوزه كلام، فلسفه و عرفان انجاميده كه گاهي نزاع‌هاي فكري ديرپا در ميان آنان جريان داشته است. بخش نخست اين نوشتار كه مباني مهمترين اين مكاتب فكري را صرفاً در حوزه فلسفه و عرفان محل تأمل قرار داده، مي‌كوشد تا با اشاره به كيفيت به كارگيري منابع سه‌گانه شناخت (عقل، نقل و شهود) نزد اين مكاتب، بر لزوم توجه به جرياني كه در پي تلفيق اين منابع و روش‌هاي مبتني بر آنها برآمده و نگارنده آن را «مكتب تلفيق» لقب داده، تأكيد نمايد و سير تطورات آن را تا دوره معاصر محل بحث و تأمل قرار دهد. اين نوشتار در بخش دوم، با محوريت بحث از ارتباطات متقابل عقل، نقل و شهود در آراء امام خميني، اصول و  مباني مكتب تلفيق را در آثار و انديشه‌هاي ايشان پي مي‌گيرد. http://www.etemadinia.ir/2016/04/14/%D8%B1%D9%87%D8%B1%D9%88-%D9%85%D9%83%D8%AA%D8%A8-%D8%AA%D9%84%D9%81%D9%8A%D9%82/ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 ای کاش راه این تلفیق و تعامل و گفتگو و دیالوگ ادامه پیدا می‌کرد