بسم الله الرحمن الرحیم
خطر ریاست طلبی واسیب حکمرانی از دیدگاه حضرت امام کاظم علیه السلام
امام موسی الکاظم علیه السلام در دو حدیث نورانی و دو جمله ی بنیادی، دردی مهم و خطرناک و درمان آن درد را بیان می فرمایند.
در سخن نخست،درد را چنین ترسیم و تشبیه می کنند:
"خطر و ضرر ریاست طلبی برای مسلمان بیشتر از ضرر دو گرگ درنده ای است که به گلّه ی بدونِ چوپانِ گوسفندان،هجوم ببرند".(۱)
آری،ریاست دوستی و جاه طلبی ریشه ی بسیاری از مفاسد و زشتی هاست.
مقام پرستی و برتری جویی،مراتبی دارد که هر یک در حدّ خود موجب تباهی و گمراهی می شود،چه ریاست طلبی نسبت به حکومت کردن بر سرزمینی باشد،چه تفوق خواهی در مورد ریاست بر یک اداره، و یا حتی برتری جوییِ بی دلیل بین گروهی از همکاران،یا در خانواده بین زن و شوهر.
این ریاست طلبی است که ریشه ی ظلم و بی عدالتی و فساد است، این میل به رییس شدن است که سبب حسادت و سخنچینی و زیر آب زنی می شود،این علاقه به برتر بودن و سرور بودن و بقاء پست و مقام است که انسان را به هر کاری وادار می کند تا جایی که دین مسلمان را از بین می برد و حتی انسانیّتِ آدمی را به باد می دهد،تا جایی که به شهادت تاریخ پادشاهی حاضر می شود فرزندش را کور کند تا مبادا طمع به مقام سلطنتش نماید.
آری،چنان که موسی بن جعفر سلام الله علیهما می فرماید ریاست طلبی همچون دو گرگ گرسنه است که از دو سو بر ایمان مسلمان هجوم آورند و از چپ و راست در منگنه ش قرار دهند تا جایی که دو گرگ هوا و هوس،اخلاق و شرافت و ایمان او را بدرند و روحش را پاره پاره کنند و جسدِ بی جانِ ایمانش را بر زمین فکنند.
و جالب است که حضرت،دین انسان ریاست طلب را به گلّه ی بی چوپان تشبیه کردند،چه اینکه شخص ریاست طلب،عقل و وجدان و تدبر و تفکر را،که به منزله ی محافظان روحش هستند،از دست داده است و دیگر این نگهبانان دلسوز در وجود انسان جاه طلب جایی ندارند تا بتوانند از شرافت او در برابر گرگ ریاست دفاع کنند.
اینک این دردی است جانسوز و دیگر سوز،چرا که شخص مقام پرست هم آخرت خود را به باد می دهد و هم دین و دنیای زیردستانش را تباه می کند.
برای درمان چنین دردی،چه باید کرد؟
برای مداوای این مرض،باید ریشه ی درد را شناخت و برای ریشه شناسی باید به حقیقت ریاست پی بُرد که ریاست اولش کجاست و پایانش چیست وعاقبتش کدام است.
حقیقت ریاست و ابتداء و انتهاء و عاقبتِ آن در حدیث دوم از امام کاظم سلام الله علیه بیان شده است،آن گاه که حضرتش بر سر قبری حاضر شد و چنین فرمود:
"دنیایی که پایانش چنین است سزاوار است که از ابتداء بدان دل بسته نشود،و آخرتی که آغازش اینجاست سزاوار است که از پایانش ترسیده شود".(۲)
آری،شروع این دنیا و زندگی در آن با تولد نوزاد رقم می خورد،نوزادی که حتی توانایی سیراب کردن خود را ندارد،و خطِ پایان زندگیِ زمینی هم حفره ای است به نام قبر که جسم بی جان انسان را در آن می نهند و بر سرش خاکمی ریزند.
اینک آیا ریاستی که آغازش آن است و پایانش این،ارزش ظلم و جنایت و حق الله و حق الناس را دارد؟آیا پست و مقام و مسئولیتی که به قصد انجام وظیفه ی شرعی و خدمت به خلق نباشد و پُلی به سوی سعادت اخروی نگردد،ارزش دل شکستن و حق را ناحق کردن و خون به دل مظلوم کردن دارد؟
آیا پادشاهان ظالم و فرمانروایان ستمگر به این نمی اندیشند که هر لحظه و در کسری از ثانیه ممکن است مرگ آنان را دررباید و از ظالمی مغرور و رییسی پرزور،تبدیل شوند به جسدی متعفن که در قبری خاموش و سرد و پرمور،مدفون می شوند؟
قرآن چه زیبا به ستمگران هشدار می دهد،آنان که در قصرهای سربه فلک کشیده و در میان انبوه محافظان به خیال خود،خودشان را از هر آفت و گزندی حفظ می کنند که "اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیّدة"(نساء/۷۸)،هر جا باشید مرگ شما را درمی یابد حتی اگر در بُرج و باروهای محکم بوده باشید.
امام هفتم سلام الله علیه در قدم اول درمانِ ریاست طلبی،حقیقت و باطن زندگی دنیا را عیان می کند،زندگی ای که آغازش با ضعف است و ناتواتی،و پایانش با عجز است و قرارگرفتن در گودالی به نام قبر.
در قدم دوم حضرت نسبت به آخرت هشدار می دهند،آخرتی که اولش با این گودال تاریک و سرد و هولناک آغاز می شود،پایانِ حساب و کتابش چگونه خواهد بود،قیامت و عقاب و عذابش چه سان خواهد شد؟
زورگو و زورمندی که با ریاست طلبی و مقام پرستی،عمری را به ظلم گذرانده و به زیردستانش-هر تعداد که باشند- ستم روا داشته،از همان اول که جسد بی جانش در حفره ی قبر قرار داده می شود،در نگاه ظاهری و مُلکی،مورد هجوم مور و کرم و حشرات قرار می گیرد،و در نگاه باطنی و ملکوتی با عذاب های الهی و عقاب های برزخی مواخذه می شود،چه برسد به هول و هراس قیامت و سختی حساب و کتاب محشر و سوزندگیِ آتش جهنم.
پس زنهار،بترسید از اینکه در دنیا به شکلی زندگی کنید که آخرت تان یکسر گرفتاری باشد و عذاب، از لحظه ی دفن شدن تا هنگام حشر