سلام تمام آرزوی من ، مهدی جان ... صبح آدینه تان بخیر ... به خودم نگاه می کنم ... به دیدگانی که در حسرت دیدارتان به راه ماند ... به مویی که در اندوه فراق تان سپید شد ... به چهره ای که از درد ندیدن تان پیر گشت ... عمری که در انتظار آمدن تان در اشتیاق و التهاب گذشت ... به بغض همواره ای که از هر بار شنیدن نام تان در آستانه ی گلو نشست ... به اشکی که همیشه به تلنگر مهرتان بر گونه هایم جاری بود ... بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش فراقت دود از کفن برآید ...