بسم الله الرحمن الرحیم اشکی بر مظلومیت حضرت امیر و مادر کاروان عشق ناله سوزناک امام علی علیه السلام اشک تمام شیفتگان را جاری می سازد ان صحنه را در ذهن خویش تصویر کنیم وچند مرتبه با امیر مومنان علیه السلام هم ناله شویم وبگوئیم : یا فاطمه کلمینی انابن عمک علی بن ابی طالب ؟ کلمینی به معنای «با من سخن بگو» است. که حضرت علی علیه السلام هنگامی که بر بالین حضرت زهرا قرار گرفتند بعد از اینکه چند مرتبه حضرت زهرا را صدا زدند و جوابی نشنیدند فرمودند: «یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ» یعنی «ای فاطمه، با من سخن بگو من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم). امیرالمومنین کنار بستر حضرت زهرا / یا فاطمه کلمینی علی (علیه السّلام) نماز ظهر را خوانده به سوی منزل بازگشت. کنیزان را دید در حالی به استقبال آن حضرت آمدند در حالی که گریان و محزون بودند. امام علیه السّلام به ایشان فرمود: چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب می ‌بینم؟! گفتند: یا امیر المؤمنین! دختر عموی خود زهرا را دریاب، گر چه گمان نمی‌کنیم حاصلی داشته باشد. حضرت علی به سرعت به سوی اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد، ناگاه دید فاطمه در میان بستر خویش افتاده و به طرف راست و چپ می ‌غلطد. علی (علیه السّلام) ردا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارک خویش افکند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارک حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود: ای زهرا! ولی حضرت فاطمه سخنی نگفت. برای دومین بار فرمود: ای دختر محمّد مصطفی! فاطمه زهرا باز جوابی نداد! علی (علیه السّلام) برای سومین بار صدا زد: ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا می ‌برد! جوابی نشنید. ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! حضرت زهرا علیها السّلام جوابی نداد. علی علیه السّلام صدا زد: ای فاطمه، با من سخن بگو! من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم. فاطمه چشمان خود را به روی او باز کرد، آنگاه آن بانو گریست و علی علیه السّلام هم گریان شد و به زهرای اطهر فرمود: مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی هستم. فاطمه گفت: ای پسر عمو! من اکنون آن مرگی را مشاهده می ‌کنم که نمی ‌توان از دست آن گریخت... آنگاه اشعاری را بدین ترتیب خواند: 1- اگر گریه می کنی بر من گریه کن ای بهترین هدایت کنندگان، و اشک بریز که روز فراق رسید. 2- ای همسر بتول! من درباره نسل خود به تو سفارش می کنم، زیرا که ایشان ملازم اسلام می ‌باشند. 3- برای من و یتیم‌های من گریه کن، مخصوصا کشته و قتیل کربلا را فراموش نکنید. 4- ایشان مفارقت می ‌کنند و یتیمانی حیران و سرگردان می ‌شوند، خداوند مقرّر کرده اکنون روز فراق است. حضرت امیر به زهرای اطهر فرمود: ای دختر رسول خدا! تو این مطلب را از کجا می ‌گویی، در صورتی که وحی خدا از خاندان ما قطع شده است؟! فاطمه گفت: ای ابو الحسن! من امروز خواب دیدم که پدر بزرگوارم به من فرمود: دخترم! نزد من بیا، زیرا من مشتاق تو هستم. گفتم: پدر جان! به خداوند سوگند که من بیشتر شوق ملاقات تو را دارم. پدر فرمود: تو امشب نزد من خواهی بود. گفتار پدرم همیشه راست است و به وعده خود وفا خواهد کرد. علی جان! هنگامی که دیدی من سوره یس را قرائت نمودم بدان که اجلم فرا رسیده، مرا غسل بده، ولی بدنم را برهنه نکن، زیرا من پاک و مطهّر می‌باشم. علی جان! خودت و اهل خانه‌ام که به من نزدیک هستند بر جنازه‌ام نماز بخوانید. علی جان! مرا شبانه به خاک بسپار، این نحوه را پدرم پیغمبر خدا به من خبر داده. تاملات محمد جواد حیدری در مقتل فاطمی