⚡️ آرزوی مرجعیت یکی از دو چیز را می خواهد. 🔻 آیةالله شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی از مدرسین درس خارج فقه اصول حوزه علمیه مشهد مردی بزرگ، فقیه، متواضع، خاکی، مهربان، مردمی و پر خاطره است. در خاطره جالبی می فرماید (دامت برکاته): 🔹مرحوم آیةالله حکیم که از دنیا رفتند طبعاً به آیة الله خویی ارجاع داده شد. خدا آسید یوسف حکیم را رحمت کند؛ با کمال این که مردم عراق همه همراه دسته جات می آمدند و می گفتند: یا یوسف قلدناک قلدناک، در عین حال ایشان مرجعیت را قبول نکردند و به آقای خویی ارجاع دادند و تقریباً مرجعیت عامه برای مرحوم آقای خویی اثبات شد. 🔸روزی آقای خویی به من فرمود: یک لجنه ای تشکیل دهید که وجوهات به طور کلی دست این لجنه بیاد. به همه شهریه بدهند به من هم شهریه بدن، منتها شهریه من [برای اداره امور مرجعیت] یک مقدار بیشتر باشد. من تصرف در وجوهات نکنم. من فرمایش ایشان را به آقای سیستانی، مرحوم آشیخ جواد تبریزی و جماعتی از فضلای آن وقت نجف گفتم و رفقا قبول نکردند و گفتند برای ما مشکل درست می شود. 🔹بعد یک روز عصری بعد از فوت مرحوم آقای حکیم بود من با یک نفر از دوستان _که اسمش را نمی خواهم ببرم_ دو نفری آمدیم در بیرونی آقای خویی و روبروی ایشان نشستیم. آقای خویی هم لباس نو پوشیده بود. ایشان هم طبعاً با طلبه ها رفیق بود و نمی خواست خودش را بگیرد، خیلی بی آلایش بود، آن روز هم آقای خویی صحبت می کرد و می خندید. این دوست کنار من گفت: ببین آقا مرجع عام شده چقدر خوشحال هست! من به او گفتم: نه! آقای خویی همان آقای خویی سابق هست، قبلا هم همین طور با طلبه ها رفیق بود، الان هم همین طور هست. ایشان خیلی اصرار کرد که نه این طور نیست آقای خویی خوشحال هست و لباس عوض کرده و... من هر چه گفتم: این طور نیست اما قبول نمی کرد، گفتم: از خود آقا سؤال کنیم. گفتم: آقا! ایشان می گوید چون شما مرجع عام شدید خندان هستید و...، من می گویم این گونه نیست. خواستم ببینم نظر خودتان چیست؟ حرف های ایشان درست هست یا نه؟ ▫️آقای خویی برگشتند و رو کردند به ما دو نفر، فرمودند:« آرزوی مرجعیت یکی از دو چیز را می خواهد یا جنون یا بی دینی.» بعد فرمود: بالاترین منصب در روحانیت مدرسی عالی در علوم دینی است. 🔸همین آقا را من بعدها در قم دیدم که از رو به رو دارد می‌آید و می خندد، گفتم چرا می خندی؟ گفت: من اجازه دادم که رساله ام چاپ شود. گفتم: برای همین می خندی! گفت: بله مگر من از دیگران چه چیز کمتر دارم. گفتم: شیخنا یادت می آید آن زمان آقای آشیخ جواد تبریزی در مدرسه قوام درس کفایه و مکاسب می گفت و من خودم گاهی مشکلات درس را با ایشان مطرح می کردم. گفت: من از دیگران کمتر نیستم. گفتم: یادت می آید من و تو دو نفری عصری خدمت آقای خویی رفتیم و ایشان فرمود: آرزوی مرجعیت یکی از دو چیز را می خواهد یا جنون یا بی دینی. گفتم: شیخ دیوانه شدی یا این که واقعاً تحمل می کنی جوابگوی این همه مسائل در روز قیامت باشی؟! ◾️ بعد از چند وقت توصیه ما اثر کرد و گفت: من حرف شما را گوش دادم و رساله ام را منتشر نکردم. 🖋 دکتر محمد جواد حیدری (عضو هیئت علمی گروه فقه و مبانی دانشگاه قم)