10.محل شهادت حسین(ع):سپس حضرت(ع) خطاب به کاروان فرمود :« قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها! اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ؛همین جا توقّف کنید و از آن کوچ نکنید.پروردگارا! پناه می برم به تو از دشت اندوه و بلا! سپس فرمود :«هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ!انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللهِ(ص)؛ منزلگه مقصود ما همین جاست!همين جا، جاى پياده شدن ما و محل ريختن خون ما و محل قبرهاى ماست. جدّم رسول خدا(ص) به من چنين خبر داده است. امام حسین(ع) دستور داد بارها را بگشایند و خیمه ها را برپا کنند.اما زینب دلشوره عجیبی داشت لذا می گفت نمانیم.حسین(ع) فرمود: اینجا محل شهادت ما واسارت شماست خواهرم اینجا زمین کربلاست/سرزمین غصه و درد و بلاست/این زمین بوی جدایی می دهد/خاتمه بر آشنایی می دهد/خواهرم اینجا اسیرت میکنند/در همین ده روزه پیرت میکنند/میشوی تو غرق ناله غرق آه/میزنم من دست و پا در قتلگاه/شعله ها بر باغ و گلشن میزنند/در همین جا سنگ بر من میزنند/دخترم را در غریبی میکشند/گوشوار از گوشهایش میکشند/خصم حیدر تیغ بر رویم کشد/شمر بی شرم و حیا مویم کشد/در همین جا کوفیان دف می زنند/در عزایم هلهله، کف می زنند در روز یازدهم زینب کبری(س) بدن پاره پاره ی برادر را در آغوش گرفت و عرضه داشت: «اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذا القُربَانَ؛پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر! شعر :ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!///آیا تویی برادر من؟ نیست باورم! عمر منی که از کف من رفته ای و من،////بی تو، گمان بودن خود را نمی بَرم، با کعب نی کنند جدا از توام و لیک،/// /از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم! محمد جواد حیدری کاشانی