تعظیم واحترام سادات تعظیم واحترام به سادات احترام به اهل بیت علیهم السلام است بحمدالله داب علمای بزرگ این بود که سادات را دوست داشتند وبه ایشان خدمت می کردند واز ایشان انتظار شفاعت داشتند یادم نمی رود پدرم ایت الله حاج شیخ علی حیدری که از شاگردان ممتاز امام خمینی وعلامه طباطبایی وایت الله سید محمد داماد بودند برای سادات احترام ویژه ای قائل بودند وضمن خدمت ایشان را بر خویش مقدم می داشتند هرگاه ایت الله سید محمد تقی دیباجی اصفهانی را زیارت می کنم خاطره جالبی از مرحوم والد بیان می کند ایشان می فرمود: خداوند پدرتان را رحمت کند وبا اجداد طاهرینم محشور نماید خیلی به سادات احترام می گذاشتند ومانند پدر مهربان از ما حمایت می کردندواگر کسی از اهالی کم لطفی می کرد به او تذکر می دادند ودر منبر و وعظ وتبلیغ جایگاه ممتازی برای ما قائل بودند با اینکه ایشان از نظر سوابق علمی و فضایل اخلاقی وتدریس وتبلیغ از پیش کسوتان بودند و بر ما سبقت داشتند وقتی علت این همه تعظیم وتکریم را از ایشان جویا می شدیم می فرمود : قیامت نزد مادرتان حضرت صدیقه شهیده علیها السلام شهادت دهید که سادات را دوست دارم 🔖 آیت الله شبیری زنجانی نیز داستان جالبی را نقل فرمودند: ✏️ حاج شیخ مرتضی آشتیانی شخص اوّل تهران بود. ✏️به نظرم از آسیّد فرج الله فقیهی اصفهانی شنیدم: نماز حاج شیخ مرتضی به قدری شلوغ می‌شد که برای مأمومینی که دیر می‌آمدند، جا پیدا نمی‌شد. یکی از اشراف برای اینکه در نماز حاج شیخ مرتضی شرکت کند، به یکی از مأمومین پنج تومان داد تا جایش را به او بدهد. این قضیه مربوط به بیش از ۱۰۰ سال پیش است و در آن وقت پنج تومان مبلغ زیادی بود. ✏️حاج شیخ مرتضی مخالفی داشت که سیّد بود. آن سیّد برای اینکه مرحوم آشتیانی را از میدان به در کند، با مقدّماتی در بین مردم شایع کرد که وی با روس‌ها در به توپ بستن حرم حضرت امام رضا علیه السلام همکاری و تبانی کرده است! ✏️این شایعه و تهمت بزرگ، وقتی در میان مردم منتشر شد، کار را به جایی رساند که حتّی یک نفر هم در نماز وی شرکت نمی‌کرد و فقط کسی که سجاده را می‌انداخت، همراه او می‌آمد. شرایط به گونه‌ای شد که مرحوم آشتیانی نتوانست در تهران بماند و به مشهد رفت. ✏️ وقتی آن سیّد موفّق شد به این شکل مرحوم آشتیانی را کنار بزند و میدان برای او خالی شد، متوجه شد که چه گناه بزرگی کرده و چه ضربه‌ای به مرحوم آشتیانی زده است. لذا برای استحلال نزد او رفت. آشیخ مرتضی بزرگوارانه گفت: اگر به من وعده بدهی که نزد جدّت از من شفاعت کنی، حاضرم تو را ببخشم! ✏️ وی در احترام به سادات بسیار عجیب بود. آقای حاج آقا رضا صدر می‌گفت: یادم هست وقتی کودک دو سه ساله‌ای بودم، آقای آشتیانی مرا بغل می‌کرد و گاهی پای مرا به ریشش می‌کشید و تبرّک می‌جُست. وی مرد فوق العاده‌ای بود. 📚جرعه‌ای از دریا، ج ۳، ص۴۳۳ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💫محمد جواد حیدری https://eitaa.com/mohammadjavadheidari ۱۳شهریور۱۴۰۳ حرم رضوی نایب الزیاره ودعاگوی