✳️ فقیه حقیقی از نگام امام باقر (ع)
إِنَّ الْفَقِيه حَقَّ الْفَقِيه؛
گاه در روایات تعابیری از این دست بازتاب یافته است که در آنها تعبیر «حق» یا تعابیری مشابه همچون «کل» بکار می رود؛ نظیر روایت: «الْفَقِيه كُلُّ الْفَقِيه مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه ولَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّه ولَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّه» (نهج البلاغه، حکمت 90).
در این دست از روایات دو احتمال وجود دارد:
یک؛ مراد وصف حقیقت است. بر این اساس، معنای روایت آن است که تنها کسی شایسته عنوان فقاهت است که دارای دو ویژگی: باوری؛ یعنی پذیرش سنت به عنوان منبع شناخت دین و ویژگی رفتاری؛ یعنی برخورداری از زهد در دنیا و شوق به آخرت باشد. در غیر این صورت، آن فرد حقیقتاً فقیه نیست؛ حتی اگر مردم به او فقیه اطلاق کنند.
دو؛ مراد وصف کمال است. بر این اساس، باید برای مفهوم فقاهت مراتب صعودی و نزولی قائل شویم و بگوییم مقصود امام باقر (ع) فقاهت در عالی ترین مرتبه صعودی آن است. با این فرض، اگر کسی در دو زمینه: باوری یا رفتاری فاقد شاخصه های مورد نطر در این روایت باشد، در نازل ترین مرتبه فقاهت قرار دارد و به او با این اعتبار می توان فقیه اطلاق کرد؛ هر چند فقاهت او در نازل ترین مرتبه باشد.
با صرف نظر از سایر روایات، فقره «يَا وَيْحَكَ وهَلْ رَأَيْتَ فَقِيهاً قَطُّ» بیانگر آن است که در این روایت معنای نخست مطمح نظر است؛ یعنی امام باقر (ع) فقیهان عامه را به خاطر بی توجهی به سنت و نیز دنیا گرایی، فقیه نمی شناسد.
الزَّاهِدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاغِبُ فِي الآخِرَةِ الْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ النَّبِيِّ؛
از این فراز چهار نکته قابل استفاده است:
یک؛ به استناد این روایت فقیهِ کامل کسی است که دو ویژگی باوری و رفتاری داشته باشد: الف؛ ویژگی باوری؛ یعنی به جایگاه سنت نبوی و التزام به آن به عنوان دومین منبع دین شناخت پس از قرآن معتقد باشد؛ ب؛ ویژگی رفتاری؛ یعنی واجد صفت زهد ورزی در دنیا و عشق ورزی به آخرت باشد.
مفهوم این فراز آن است که اگر کسی منابع دین شناسی را نشناسد و بسان فقیهان عامه به جای کتاب و سنت، به سراغ عقل و استحسان های عقلی برود، او فقیه حقیقی نیست؛ چنان که اگر قرآن و سنت نبوی را به عنوان تنها منابع دین شناخت بشناسد، اما در مقام عمل اهل دنیا گرایی بوده و شوقی به آخرت در منش او دیده نشود، او فقیه حقیقی نیست؛ زیرا چگونه کسی می تواند خود را عارف به دینی معرفی کند که روح ساری بر همه آموزه های آن بی اعتنایی به دنیا و عشق به آخرت است و با این حال میل و شوق او به دنیا باشد و اهتمامی از او در باره آخرت دیده نشود؟!
دو؛ امام باقر (ع) با تبیین شاخصه های فقیهِ حقیقی، تلویحاً فقیهان عامه را از مدار فقاهت و فقه دانی خارج کرد و عملاً تاکید کرد که آنان حقیقتاً فقیه نیستند و اگر به ملاحظه اقل مراتب فقاهت به آنان فقیه اطلاق گردد، از باب مجاز خواهد بود! از نگاه امام باقر (ع) فقیهان عامه در هر دو شاخصه: باوری و رفتاری فاقد نصاب لازم اند؛ زیرا از یک سو دنیا دوست و دنیا گرا و بی توجه به جهان آخرت اند و از سویی دیگر با میدان دادن به عقل ظنی، قیاس و استحسان، عملاً سنت نبوی را کنار زده و بدعت در دین را پایه گذاری کردند.
سه؛ تاکید به لزوم تمسک به سنت از جهت دیگر جایگاه سنت را به عنوان معیار بازشناخت روایات ناسره از سره آشکار می سازد؛ همان گونه که از این معیار در سایر روایات باب با آشکاری بیشتر سخن به میان آمده است.
چهار؛ عدم ذکر قرآن در کنار سنت از آن جهت است که فقیهان عامه حداقل در ظاهر خود را ملتزم به عمل به قرآن می دانند و فاقد جسارت کنار زدن آیات الهی هستند، اما در برابر سنت نبوی کرنش لازم ندارند و به خود اجازه بدعت می دهند.
@MohammadJavadHeidari
کانال مهندسی شخصیت و توسعه 👆👆👆
🆔
@nasirigilani_ir
🌐
www.maref.ir