بسم الله الرحمن الرحیم مقتل آل الرسول علیهم السلام ( ۳۱ ) دومین روز از ماه صفرالمظفر از جوار کریمه اهل البیت حضرت معصومه سلام الله علیها دلها را روانه کنیم محضر آل الرسول علیهم‌السلام در سر زمین شام همه با هم ، همنوا بشویم ، زمزمه کنیم ، بگوئیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور ، وَلِسانَها الشَّكور. سَلامٌ عَلى سَيِّدَتِنا وَمَولاتِنا زَينَب بِنت أميرِ المُؤمِنين عِليّ بنِ أبي طالِب ، وَرَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه. روزی از امام سجاد علیه‌السلام سؤال شد که کجا بیشتر از همیشه و همه جا به شما سخت گذشت؟ فرمود: الشام، الشام، الشام. نمی‌دانم در شام بر آل پیامبرمان چه گذشت که حتی از کربلا و کشته‌شدن سیدجوانان بهشت و یاران فداکارش سخت‌تر بوده و امام زین‌العابدین را منقلب کرده است. ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام تا ياد غربت مي‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را يک جا روايت مي‌کند: الشام الشام موي سپيد و چهره اي در هم شکسته از چه حکايت مي‌کند: الشام الشام هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي ياد اسارت مي‌کند: الشام الشام در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي عرض ارادت مي‌کند: الشام الشام نمی‌دانم چه بود که حتی از حمله به خیام ابی‌عبدالله الحسین(علیه السلام ) در غروب عاشورا بر آن حضرت گران‌تر و سهمگین‌تر بوده است. نمی‌دانم به‌دلیل جشن و هلهله مردم ناآگاه بوده است یا به‌خاطر دشنام‌های آنان به اهل‌بیت گرامی پیامبر صلی‌الله علیه و آله. به‌دلیل بی‌احترامی به خاندان وحی و اسکان آنان در خرابه‌های شام بوده است یا به‌خاطر جان‌دادن نازدانه اباعبدالله در کنج آن خرابه. به‌خاطر مجلس یزید بن معاویه بود که آن ملعون سرمست از پیروزی با چوب دستی‌اش با لب و دندان امام مظلوم ما بازی می‌کرد و شعرهای کفرآمیز می‌خواند نمی‌دانم، اما اینقدر می‌دانم که فرمود: الشام، الشام، الشام. حالا جالب است. تصور کنید امام بزرگواری که در یک‌ نیم‌روز مصیبت پدر و عموها و جوانان بنی‌هاشم و همینطور بهترین مسلمانان روزگارش را دیده است؛ در راه شام کلی سختی کشیده و تحقیر شده و مورد شکنجه قرار گرفته است؛ شکنجه‌ها و تازیانه‌های دشمن به عمه و خواهران و سایر از طرفی ظالمانه ما را زخم زبان می زدند . شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید سر مردان خدا را به سر نیزه زدید مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید دختران را به کنار سر بابا نزنید علی و فاطمه در جمع شما اِستادند پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید نخل میثم امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام می‌فرماید که از پدرم امام سجاد علیه السلام کیفیت اسارت اهل البیت علیهم السلام را توسط یزید سوال کردم پس فرمود مرا بر شتر برهنه سوار کردند ، در حالی که سرِ پدرم حسین علیه السلام جلوی دیدگانم بر نیزه بود ، و زنان را بر دیگر شترها سوار کرده بودند، و گروهی از نیزه داران در اطراف ما بودند که اگر کسی گریه می کرد با نیزه بر سرِ او می زدند . سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ذریعة النجاة ص ۲۲۲ سوگ آل الله ص ۲۲۴ حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۵ مرداد ۱۴۰۴ ه ش برابر با دوم صفرالمظفر ۱۴۴۷ ه ق