دعاي ابوحمزه ثُمالي فراز اول سحر روز اول ماه مبارک بسم الله الرحمن الرحيم اِلهي لا تُؤَدِّبْني بِعُقوُبَتِكَ وَلا تَمْكُرْ بي في حيلَتِكَ مِنْ اَينَ لِي الْخَيرُ يا رَبِّ وَلا يوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِكَ خدايا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مكن و مكر مكن به من با حيله‌ات. از كجا خيري به دست آورم اي پروردگار من با اينكه خيري يافت نشود جز در پيش تو وَمِنْ اَينَ لِي النَّجاه وَلا تُسْتَطاعُ اِلاّ بِكَ لاَ الَّذي اَحْسَنَ اسْتَغْني عَنْ عَوْنِكَ وَرَحْمَتِكَ وَلاَ الَّذي اَسآءَ وَاجْتَرَءَ عَلَيكَ وَلَمْ يرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِكَ و از كجانجاتي برايم باشد با اينكه نجاتي نتوان يافت جز به كمك تو. نه آن كس كه نيكي كند بي نياز است از كمك تو و رحمتت و نه آنكس كه بد كند و دليري بر تو كند و خوشنودي‌ات نجويد از تحت قدرت تو بيرون رود يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ بگويد تا آنكه نفس قطع شود [بِكَ] عَرَفْتُكَ وَاَنْتَ دَلَلْتَني عَلَيكَ وَدَعَوْتَني اِلَيكَ وَلَوْلا اَنْتَ لَمْ اَدْرِ ما اَنْتَ ي پروردگار من ... به‌وسيله خودت من ترا شناختم و تو مرا برخود راهنمايي كردي و به‌سوي خود خواندي و اگر تو نبودي من ندانستم كه تو كيستي اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي اَدْعوُهُ فَيجيبُني وَ اِنْ كُنْتُ بَطيـئاً حينَ يدْعوُني وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي اَسْئَلُهُ فَيعْطيني وَاِنْ كُنْتُ بَخيلاً حينَ يسْتَقْرِضُني ستايش خدايي را كه مي‌خوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتي مي‌خواندم به‌كندي به درگاهش روم و ستايش خدايي را كه مي‌خواهم از او و به من عطا مي‌كند و اگرچه در هنگامي كه او از من چيزي قرض خواهد من بخل كنم وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتي وَاَخْلوُ بِهِ حَيثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيرِ شَفيـع فَيقْضي لي حاجَتي اَلْحَمْدُللهِِ الَّذي لا اَدْعُو غَيرَهُ وَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ لَمْ يسْتَجِبْ لي دُعآئي و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد. ستايش خدايي را كه جز اوكسي را نخوانم و اگر غير او ديگري را مي‌خواندم دعايم را مستجاب نمي‌كرد وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لا اَرْجُوغَيرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئي وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي وَكَلَني اِلَيهِ فَاَكْرَمَني وَلَمْ يكِلْني اِلَي النّاسِ فَيهينُوني و ستايش خدايي را كه به‌جز اواميد ندارم و اگر به غير او اميدي داشتم نااميدم مي‌كرد و ستايش خدايي را كه مرا به حضرت خود واگذار كرده و از اين رو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي تَحَبَّبَ اِلَي وَهُوَ غَنِي عَنّي وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي يحْلُمُ عَنّي حَتّي كَاَ نّي لا ذَنْبَ لي فَرَبّي اَحْمَدُ شَيء عِنْدي وَاَحَقُّ بِحَمْدي و ستايش خدايي را كه با من دوستي كند در صورتي كه از من بي نياز است و ستايش خدايي را كه نسبت به من بردباري كند تا به جايي كه گویا گناهی ندارم پس پروردگار من ستوده ترین چیزهاست نزد من و به ستایش من سزاوارتر است.