یک وقت هست نه، برای خودم نیست که چیزی این جا توی دنیا، به قول ما، گیرم بیاید؛ برای یکی دیگر است.بدتر از این بدتر. این را خوب دقت کن، شر؛ یعنی بدتر. بدترین مردم این است، بدتر از این بدتر کیه حالا؟ خواستم روایت را قشنگ، روشنش کنم؛ یعنی چی؛ شاید این جوری برای شماها نگفته باشند. بدتر از این بدتر، آن کسی است که بهشت را بدهد، جهنّم را بگیرد، شد؟! نه برای خودش، برای یکی دیگر. یعنی چی یکی دیگر؟ یکی دیگر حالا هر کی می خواهد باشد، هیچ چیز نیست، بستگی داشته باشد. مثلا فرض کن، بچّه اش باشد، همسرش باشد، بابا باشد، ننه اش باشد، برادرش باشد، رفیقش باشد، همکارش باشد هرکی باشد. درست است یا نه؟! بهشتم را می دهم، جهنّم را می گیرم؛ کیفش را او بکند توی دنیا. رسیدید شما به عرض من؟ خودم چیزی گیرم، توی دنیا نمی آید. این جا باز همین است، عمل حرام مرتکب بشود یا ترک واجب بکند، برای خاطر آن ها، اینش فرق نمی کند. شد! گاهی هست یک تیر و دو تا نشان می زند این، هم دنیای خودش، هم دنیای یکی دیگر، حالا من صاف دارم بهتان می گویم خیلی ساده اش کنم. فرض کن دارد، معامله انجام می دهد. درست است یا نه؟ بسیار خب، دروغ می گوید، واسه چی؟ هم واسه خودش می خواهد بیشتر کیف کند، هم زن و بچّه اش؛ یک تیر دو تا نشان زده این. فهمیدی چه می گویم؟! یک دانه دروغ است،ها! فهمیدی؟! اما با یک تیر دو تا نشان زد، شد. هم دنیای خودش هم دنیای چی؟ غیرش. بحارالأنوار، ج74، ص 46 〰〰〰〰〰 شرح حدیث @mojtabatehrani_ir