﷽
رُوِيَ عَنْ مُوسَى ابْنِ جَعْفَرٍ صلوات الله عَلَیْهِمَا قالَ:
«هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِلَى أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهَا»
ترجمه: ای هشام! انسان عاقل به دنیا و دنیاداران نگاه می کند و می فهمد که دنیا جز با سختی و زحمت به دست نمی آید. او نگاه به آخرت می کند؛ پس می فهمد که آخرت و بهشت و رضوان الهی جز با سختی و زحمت به دست نمی آید؛ پس این انسان عاقل به دنبال آخرت می رود و زحمت و سختی را برای جایی می کشد که جاودانه و همیشگی است.
شرح: در یک روایت مفصّلی است که دارد، موسی ابن جعفر صلوات الله علیه، به هشام ابن حکم، مطالب زیادی را فرمودند که یک مختصرش این بود به اصطلاح، که اتفاقاً توی این روایت، فرازهایش هرچه هست، قالبش این جوری است که من می بینم. آن قالبش این است که حضرت، روی عقل خیلی تکیه می کنند ایشان، خیلی! حالا گفتم فرازهای زیادی دارد، حالا من بخشیش را می گویم که چه بسا یک نظر خاصی هم حضرت داشتند توی این روایت.
فرمودند که: ای هشام! انسانی که عاقل است، دقّت می کند. فرق است بین«نَظَرَ و رَاَء»؛ به قول ما از نظر طلبگی، رُؤیَت و نظر؛ به اصطلاح؛ رُویَت یعنی دیدن، دیدن هم این دیدن ظاهری است. این را می گویند: رویت. استعمال عربیش هم این است: رأیتُ مثلًا کذا. دیدم...؛ امّا نه، نَظَرْ معنایش این است که دقّت کردم رویش.
حضرت می فرماید که آدم عاقل، یک آدمی است که دقّت می کند. گوش کنید، «نَظَرَ إِلَى الدُّنْيَا»؛ این به اصطلاح، مظاهر مادّیّت و همه را، این ها را و تمام لذّات دنیایی و هرچه که هست، رویش دقّت می کند، «وَ إِلَى أَهْلِهَا»؛ و به دنیا دارها هم، وضع آن ها هم دقّت می کند. خوب دقّت کنید! دو تا چیز هست، هم به خود دنیا، هم به دنیادارها، «وَ إِلَى أَهْلِهَا»؛ فهمیدی چه می خواهم بگویم؟ این از نظر ما می گوییم نکته اینجاست. دنیا دارها، آن هایی که وضعشان خوب است و توپ است به قول شما، گاهی به من می گویند. این اصطلاح را شنیدم من، خودم هم نفهمیدم تا حالا یعنی چی؟ توپ، یعنی چی؟! این ها را نگاه می کند، دقّت می کند به این ها. حالا «فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ»؛ این را می فهمد به این که بلاخره، اگر کسی بخواهد دسترسی پیدا کند به این وضع، باید بدود. خلاصه اش بدون مشقّت هم، بدون زحمت هم گیرش نمی آید. گفت: هلو بیا برو تو گلو، نیستش قضیه نه، باید بدود. بسیار خب، حالا، باید تلاش بکند به قول ما، بسیار خب مایه بگذارد، تلاش بکند از نیروی خودش.
از آن طرف هم، «وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ»؛ دقّت بکند در آخرت و التذاذات اُخروی و آن هایی که به اش انبیا و اولیا(ع)، از خدا گرفته تا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر گفتند. من یک وقتی می گفتم به اینکه، من اعتقادم این است البتّه، اگر یک کسی همچین باشد. و او این است که: راجع به آخرت، هیچ عاقلی نمی تواند شبهه بکند؛ حتّی می شود راجع به مبدأ شبهه کرد، اما راجع به معاد نمی شود شبهه کرد. گفتم: صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمدند، همه هم گفتند آخرت هست. فهمیدی؟ یک کدامشان توش هیچ، به قول ما، شبهه ای نکرد. خب این هم که مسلّم است. یک نشئه بعد از اینجا، بی بروبرگرد، هست. دقّت به آن طرف هم می کند. درست است یا نه؟ خب، یک نگاه این طرف می کند، یک نگاه به آن طرف می کند.
خب، «فَعَلِمَ أَنَّهَا» چی؟«لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ»؛ این هم می بیند که اگر بخواهد به آن التذاذات و آن جا ها برسد، باز هم این زحمت دارد. هم این زحمت دارد، هم چی؟ آن زحمت دارد. درست است یا نه؟ حالا کدامش را انتخاب می کند آدم عاقل؟ این، «فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهَا »؛ می دانی یعنی چی؟ شما دو تا چیز می بینید، می خواهید جنس بخرید. درست است یا نه؟ پول می خواهید بالایش بدهید، درست است؟ هر دوتا را هم پول بالایش می دهید. شد؟ یکیش با دوام است، من دیگر بهتر از این نمی توانستم مثال بزنم، دوام دارد می فهمید؟ فرض کنید که می گویید، این تا آخر عمرم، خلاصه می توانم ازش استفاده کنم؛ درست است؟ یک ایش نه، زودگذر است، زود پاره پوره می شود، می اندازید دور. کدامش را انتخاب می کنید؟ عاقل کیه؟ این را انتخاب می کند دیگر درست است یا نه؟