🔘ويژگى‌هاى 4️⃣جمود و خشك‌مغزى 🔘جمود و خشك‌مغزى از ويژگى‌هاى برجستۀ است، و به همين سبب آنان درك درستى از امور نداشتند؛ اندازۀ ديدشان تا نوك بينى‌شان بود، و از قرآن جز لفظ‍‌ و رسم، و از ايمان جز شور و شعار نصيبى نداشتند. اين‌گونه بود كه چون قرآن‌ها بر سر نيزه شد، آن‌گونه رفتار كردند، و در موضوع داورى، نتوانستند بپذيرند كه انسان‌ها به قرآن رجوع كنند و با رويكرد درست بدان، از آن راه‌حل جويند. «قرآن نوشته‌اى است نگاشته شده بر روى كاغذ ميان دو جلد، و به زبان سخن نمى‌گويد، و ناچار از داشتن مترجم و روشنگرى از انسان‌ها است. اين انسان است كه اگر از احكام قرآن شناخت كافى و قدرت استنباط‍‌ درست، و خالى از غرض و مرض داشته باشد، حكم درست را از قرآن كه داراى احكام كلى و هميشگى است، و از سنّت و سيرۀ رسول خدا كه جنبۀ عملى و اجرايى و موردى آن احكام را دارد، استخراج مى‌كند.» (ع) اين امر را به يادآور شد، ولى پذيرش آن براى چنان دشوار بود كه پيوسته به تعيين حَكَم براى يافتن راه‌حل از قرآن اعتراض مى‌نمودند. امام(ع) به آنان فرمود: «بى‌گمان ما افراد بشرى را به داورى نگمارده‌ايم، بلكه قرآن را داور ساخته‌ايم، و اين قرآن تنها، نوشته‌اى است نگاشته ميان دو جلد، به هيچ زبانى سخن نمى‌گويد، و ناچار از داشتن سخنگويى است؛ و ترديدى نيست كه افراد بشرى از زبان آن سخن مى‌گويند. هنگامى كه آن گروه از ما خواستند كه قرآن را ميان خود داور كنيم، ما دسته‌اى نبوده‌ايم كه از كتاب خداى والا جايگاه رويگردان باشيم. و خداى پاك از هر كاستى گويد: «فَإِنْ‌ تَنٰازَعْتُمْ‌ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ‌ إِلَى اللّٰهِ‌ وَ الرَّسُولِ‌» (نساء: 59) «پس اگر در چيزى به ستيزه با يكديگر برخاستيد، آن را به خدا و پيامبر برگردانيد». پس بازگردانيدن آن به خدا، داورى كردن به كتاب او است و بازگردانيدن به پيامبر، گرفتن شيوۀ رفتار آن بزرگوار است. از اين روى، اگر از سرِ راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از ديگر مردمان براى بهره‌مند شدن از آن داورى سزاوارتريم؛ و اگر به شيوۀ رفتار پيامبر خدا(ص) گردن نهند، باز هم ما بدان شايسته‌تريم.» ✔️جمود و خشك‌مغزى، از مردمى سرسخت مى‌ساخت، به گونه‌اى كه اين ، ايشان را به انكار واقعيات مى‌كشاند، و اجازه نمى‌داد به راحتى، حقيقت را بپذيرند و بدان تن دهند، چنان كه پس از سخن گفتن (ع) با آنان و دليل آوردن بر درستى اقدامات خود، در ميان خود فرياد برآوردند كه با ايشان هم زبان نشويد و سخن نگوييد. وحشت داشتند كه مبادا تحت تأثير قرار گيرند و باورهاى منجمدشان فرو ريزد. در روز نبرد، پيش از درگيرى، امام(ع) با سخن گفت و مسائل را روشن كرد. عبداللّٰه بن وَهْب احساس خطر كرد كه سخنان امام(ع) مؤثر افتاده و جمعى را به بازنگرى كشانده است، پس براى آن كه به سخن امام(ع) گوش نسپارند، به ياران خود فرمان داد كه نيزه‌هاى خود را در برابر على(ع) و يارانش به كار گيرند و شمشيرها را از غلاف به در آرند كه مبادا چون روز حروراء كه جمعى بازگشتند يا به على(ع) پيوستند، اينان نيز از راه به در شوند. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as