eitaa logo
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
174 فایل
🌸اگر کسی فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام را نقل کند خداوند گناهان زبان او را می بخشد🌸 💠تعجیل در فرج قطب عالم امکان صلوات💠 خادم : @Alisafaei72 🌷درمحضراستادشجاعی @jalasate_ostad
مشاهده در ایتا
دانلود
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_سوم 1️⃣نابخردى ▪️#خوارج چونان بَدَويان و صحرانشينان عرب، نابخردانه زيست
🔘ويژگى‌هاى 2️⃣بى‌بصيرتى مردمانى بودند فاقد ؛ به معناى ناتوان در درك امور و چيزها، آن‌گونه كه هستند، و فاقد تميز ميان حق و باطل، و هدايت و ضلالت؛ كه آن حاصل تفكر و تدبّر و عبرت‌اموزى است، چنان كه در آموزه‌هاى امام على(ع) آمده است: ✔️«رَحِمَ‌اللّٰهُ‌ امْرَءًا تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ، وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ 103.) خدا رحمت كند آن كسى را كه بينديشد و از آن آموزش گيرد، و آموزش پندپذيرانه‌اى گيرد و در نتيجه به بصيرت دست يابد. ✔️«مَنِ‌ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ، وَ مَنْ‌ أَبْصَرَ فَهِمَ‌، وَ مَنْ‌ فَهِمَ‌ عَلِمَ‌.» (نهج‌البلاغه، حکمت 208) آن كه از پيشامدهاى روزگار آموزش گرفت به دست يافت، و آن كه به دست يافت، نيك دريافت، و آن كه نيك دريافت، به خوبى دانست. به دليل در امور، هيچ‌گاه دركى درست ازمسائل نداشتند و مواضع و رفتارهاى آنان بر بينايى استوار نبود، بلكه با مسائل و مشكلات، كور روبه‌رو مى‌شدند و كور عمل مى‌كردند. 🔘اميرمؤمنان على(ع) در واپسين سخنان خود به آنان اين امر را به ايشان يادآور شد. آن‌گاه كه موضع نبرد گرفته بودند، او به اردوگاه ايشان رفت و با آنان سخن گفت، و موضع شان در ميدان پيكار را به يادشان آورد آن‌گاه كه قرآن‌ها بر سر نيزه شده بود و آنان اصرار به توقف جنگ مى‌كردند، و اين كه وى به آنان گفته بود كه آن‌گونه كور با فريب و نيرنگ معاويه و عمروبن عاص روبه‌رو نشوند، استوار بمانند و درست دريابند: 🔘«من به شما گفتم: ... پس بر كار خود پايدارى ورزيد، و راه خود را همچنان در پيش گيريد، بر ادامۀ جهاد دندان‌هايتان را بر هم فشاريد، و به بانگ هر بانگ‌دهنده‌اى گوش نسپاريد، كه اگر پاسخش دهند، گمراه سازد، و اگر به خود رهايش كنند، خوار گردد. تا زمانى كه مردمان داراى ژرف اجتماعى نشوند، پيوسته به نام دين و مقدّسات فريب مى‌خورند و بازيچۀ دست قدرت طلبان و بازيگران عرصۀ سياست مى‌شوند، و موجبات تحكيم قدرت يك فرد يا يك گروه را فراهم مى‌آورند تا آنان بر مردمان مسلّط‍‌ گردند، و انسان‌هاى دلسوز و اهل عقل و تفكّر و دورانديشى را، با اتّهاماتى واهى به گوشه‌اى برانند تا جا براى قدرت‌طلبان و مُكنت‌جويان بازتر و بى‌رقيب گردد، و سرانجام نيز آن افرادِ وسيله و بازيچه، به عنوان مزاحم و سدّ راه از صحنۀ اجتماع كنار زده شوند.» ▪️ دركى از اين امور نداشتند و سخنان دلسوزانه و بينش دهنده و راه نمايانندۀ على(ع) را به هيچ مى‌انگاشتند و در مسير كورى كه پيش گرفته بودند، به بيراهه مى‌رفتند. ▪️امام(ع) پس از آن كه نتيجۀ حكميت به اطلاعش رسيد، خطاب به فرمود: «پس به يقين بدانيد كه نافرمانى از صلاح‌انديشىِ‌ شخص ناصحِ‌ دلسوز و عالمِ‌ تجربه آموخته دريغ خوردن به دنبال و پشيمانى در پى دارد [كه جبران‌پذير نيست].» (نهج‌البلاغه، خطبۀ 35.) ▪️با وجود اين، اغلب خوارج سرسختى نشان مى‌دادند و حاضر نبودند از آن‌چه پيش آمده بود پند گيرند و در آن بينديشند و گذرآموزى كنند و مسائل را به درستى دريابند و به اصلاح امور برخيزند. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔘ويژگى‌هاى 2️⃣بى‌بصيرتى 🔘استاد شهيد، مرتضى مطهرى(ره) در اين‌باره مى‌گويد: ✔️« كه به وجودآورندۀ اين جريان (حكميت) بودند، رسوايى حكميت را به چشم ديدند و به اشتباه خود پى بردند، امّا نمى‌فهميدند اشتباه در كجا بوده است. نمى‌گفتند خطاى ما در اين بود كه تسليم نيرنگ معاويه و عمروعاص شديم و جنگ را متوقف كرديم، و نيز نمى‌گفتند كه پس از قرار حكميت، در انتخاب داور خطا كرديم كه ابوموسى را حريف عمروعاص قرار داديم، بلكه مى‌گفتند اين كه دو نفر انسان را در دين خدا حَكم و داور قرار داديم خلاف شرع و كفر بود؛ حاكم منحصراً خداست و نه انسان‌ها. آمدند پيش على كه نفهميديم و تن به حكميت داديم؛ هم تو كافر گشتى و هم ما. ما توبه كرديم، تو هم توبه كن. مصيبت تجديد و مضاعف شد. على گفت توبه به هر حال خوب است، اسْتَغْفِرُاللّٰهَ‌ مِنْ‌ كُلِ‌ّ ذَنْبٍ‌، ما همواره از هر گناهى استغفار مى‌كنيم. گفتند اين كافى نيست، بلكه بايد اعتراف كنى كه حكميت گناه بوده و از اين گناه توبه كنى. گفت آخر من مسأله تحكيم را به وجود نياوردم، خودتان به وجود آورديد و نتيجه‌اش را نيز ديديد؛ و از طرفى ديگر چيزى كه در اسلام مشروع است، چگونه آن را گناه قلمداد كنم و گناهى كه مرتكب نشده‌ام، به آن اعتراف كنم. از اين‌جا به عنوان يك مذهبى دست به فعاليت زدند. در ابتدا يك ياغى و سركش بودند و به همين جهت ناميده شدند، ولى كم‌كم براى خود اصول عقائدى تنظيم كردند و كه در ابتدا فقط‍‌ رنگ سياست داشت، تدريجاً به صورت يك مذهبى درآمد و رنگ مذهب به خود گرفت. بعدها به عنوان طرفداران يك مذهب دست به فعاليت‌هاى تبليغى حادّى زدند. كم‌كم به فكر افتادند كه به خيال خود ريشه مفاسد دنياى اسلام را كشف كنند. به اين نتيجه رسيدند كه عثمان و على و معاويه همه بر خطا و گناهكارند و ما بايد با مفاسدى كه به وجود آمده مبارزه كنيم، امر به معروف و نهى از منكر نماييم. لهذا مذهب تحت عنوان وظيفۀ امر به معروف و نهى از منكر به وجود آمد. وظيفۀ امر به معروف و نهى از منكر قبل از هر چيز دو شرط‍‌ اساسى دارد: يكى بصيرت در دين و ديگرى بصيرت در عمل. در دين - همچنان كه در روايات آمده است - اگر نباشد، زيان اين كار از سودش بيش‌تر است؛ و امّا در عمل، لازمۀ دو شرطى است كه در فقه از آن‌ها به احتمال تأثير و عدم ترتّب مفسده تعبير شده است، و مآل آن به دخالت دادن منطق است در اين دو تكليف. نه دينى داشتند و نه عملى. مردمى نادان و فاقد بصيرت بودند، بلكه اساساً منكر در عمل بودند، زيرا اين تكليف را امرى تعبّدى مى‌دانستند و مدّعى بودند بايد با چشم بسته انجام داد.» (جاذبه و دافعۀ على عليه‌السلام، صص 121-125.) 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
💫بسم الله الرحمن الرحیم💫 ✔️با سلام و احترام خدمت همراهان گرامی ✔️تشکر فراوان از حضور و همراهی شما درکانال *فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام* 🔘ان شاء الله، به یاری خداوند متعال، مطالب کانال طبق برنامه ذیل ادامه خواهد یافت. امیدوارم مفيد واقع شود👇 ♻️شنبه: ♻️یکشنبه: شرح خطبه هایی مانند ؛ ؛.... ♻️دوشنبه: ♻️سه شنبه: ؛ ؛.... ♻️چهارشنبه: شرح زیارت نامه ها‌؛ مانند ؛ ؛ (ع) ♻️پنجشنبه: ؛ (ع) در نهج‌البلاغه ... ♻️جمعه: 🔘لطفا در پُربار شدن مطالب کانال با ما همراهی فرمایید. پیشنهادات و انتقادات خود را به آی دی ذیل ارسال فرمایید. 👇 @The_Holy_Quran114
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_پنجم 2️⃣بى‌بصيرتى 🔘استاد شهيد، مرتضى مطهرى(ره) در اين‌باره مى‌گويد: ✔️
🔘ويژگى‌هاى 3️⃣تعصّب، لجبازى و ستيزه‌گرى 🔘 مردمانى بودند سخت متعصّب، لجباز و ستيزه‌گر. آنان خود را حق مى‌پنداشتند و همۀ حقيقت را نزد خود مى‌ديدند و هنگامى كه به دور از خردورزى به نتيجه‌اى مى‌رسيدند، احتمال خطا در آن نمى‌دادند و بر آن سخت مى‌ايستادند و لجاجت مى‌كردند و ستيزه مى‌نمودند. ✔️امام على(ع) در سخنى كه پس از دريافت خبر نتيجۀ حكميت با آنان گفت، چنين توصيفشان كرد: «شما مخالفت‌وار، و سخن‌ناپذير و ستيزه‌كار، از اطاعتم سر باز زديد.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ 35.) از همان ابتداى شكل‌گيرى در آخرين روز نبرد در پيكار نشان دادند كه سخت سر و سخن‌ناپذيرند و بر آن‌چه به نظرشان حق آمده است بى‌محابا مى‌ايستند و مى‌ورزند. همين ويژگى آنان را به شورشگرى مى‌كشاند و به پيامدهاى آن هيچ نمى‌انديشيدند. امام(ع) در آخرين خطبۀ خود در روز جنگ به آنان گفت: «اى گروهى كه دشمنى از روى ستيزه و لجاجت، شما را به شورش كشانده و هوس از حقيقت بازتان داشته، و شتابزدگى جاهلانه، شما را در پىِ‌ خود بُرده است، و در اشتباه و پيشامدى گران فرو افتاده‌ايد! » (تاريخ الطبرى، ج 5، ص 84.) آن‌چه را به چنان شورشگرى كشاند، ويژگى‌هاى آنان، از جمله تعصّب، لجبازى و ستيزه‌گرى آنان بود؛ و به سبب همين و بود كه در پيكار زير بار هشدارهاى (ع) نرفتند، و پس از پى بردن به اشتباه بزرگ خود، حاضر به پذيرش همۀ واقعيت نشدند، و بازگشت به حق برايشان بسيار دشوار بود. امام(ع) در آخرين هشدارها و خيرخواهى‌هاى خود، خطاب به آنان گفت: «من همواره شما را از اين حكميت نهى كردم، ولى شما چون مردم خلاف پيشه از رأى من سرپيچيديد.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ 36.) ♦️تعصب، لجبازى و ستيزه‌گرى دريچۀ دل آدمى را مى‌بندد و تفكّر را به تباهى مى‌برد و عقل را به بند مى‌كشد. امام على(ع) سخت تلاش كرد تا با موعظه‌ها و هشدارهاى خود، دل آنان را نرم سازد و ايشان را به فكر كشاند و راه تعقل را برايشان بگشايد. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔘ويژگى‌هاى 4️⃣جمود و خشك‌مغزى 🔘جمود و خشك‌مغزى از ويژگى‌هاى برجستۀ است، و به همين سبب آنان درك درستى از امور نداشتند؛ اندازۀ ديدشان تا نوك بينى‌شان بود، و از قرآن جز لفظ‍‌ و رسم، و از ايمان جز شور و شعار نصيبى نداشتند. اين‌گونه بود كه چون قرآن‌ها بر سر نيزه شد، آن‌گونه رفتار كردند، و در موضوع داورى، نتوانستند بپذيرند كه انسان‌ها به قرآن رجوع كنند و با رويكرد درست بدان، از آن راه‌حل جويند. «قرآن نوشته‌اى است نگاشته شده بر روى كاغذ ميان دو جلد، و به زبان سخن نمى‌گويد، و ناچار از داشتن مترجم و روشنگرى از انسان‌ها است. اين انسان است كه اگر از احكام قرآن شناخت كافى و قدرت استنباط‍‌ درست، و خالى از غرض و مرض داشته باشد، حكم درست را از قرآن كه داراى احكام كلى و هميشگى است، و از سنّت و سيرۀ رسول خدا كه جنبۀ عملى و اجرايى و موردى آن احكام را دارد، استخراج مى‌كند.» (ع) اين امر را به يادآور شد، ولى پذيرش آن براى چنان دشوار بود كه پيوسته به تعيين حَكَم براى يافتن راه‌حل از قرآن اعتراض مى‌نمودند. امام(ع) به آنان فرمود: «بى‌گمان ما افراد بشرى را به داورى نگمارده‌ايم، بلكه قرآن را داور ساخته‌ايم، و اين قرآن تنها، نوشته‌اى است نگاشته ميان دو جلد، به هيچ زبانى سخن نمى‌گويد، و ناچار از داشتن سخنگويى است؛ و ترديدى نيست كه افراد بشرى از زبان آن سخن مى‌گويند. هنگامى كه آن گروه از ما خواستند كه قرآن را ميان خود داور كنيم، ما دسته‌اى نبوده‌ايم كه از كتاب خداى والا جايگاه رويگردان باشيم. و خداى پاك از هر كاستى گويد: «فَإِنْ‌ تَنٰازَعْتُمْ‌ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ‌ إِلَى اللّٰهِ‌ وَ الرَّسُولِ‌» (نساء: 59) «پس اگر در چيزى به ستيزه با يكديگر برخاستيد، آن را به خدا و پيامبر برگردانيد». پس بازگردانيدن آن به خدا، داورى كردن به كتاب او است و بازگردانيدن به پيامبر، گرفتن شيوۀ رفتار آن بزرگوار است. از اين روى، اگر از سرِ راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از ديگر مردمان براى بهره‌مند شدن از آن داورى سزاوارتريم؛ و اگر به شيوۀ رفتار پيامبر خدا(ص) گردن نهند، باز هم ما بدان شايسته‌تريم.» ✔️جمود و خشك‌مغزى، از مردمى سرسخت مى‌ساخت، به گونه‌اى كه اين ، ايشان را به انكار واقعيات مى‌كشاند، و اجازه نمى‌داد به راحتى، حقيقت را بپذيرند و بدان تن دهند، چنان كه پس از سخن گفتن (ع) با آنان و دليل آوردن بر درستى اقدامات خود، در ميان خود فرياد برآوردند كه با ايشان هم زبان نشويد و سخن نگوييد. وحشت داشتند كه مبادا تحت تأثير قرار گيرند و باورهاى منجمدشان فرو ريزد. در روز نبرد، پيش از درگيرى، امام(ع) با سخن گفت و مسائل را روشن كرد. عبداللّٰه بن وَهْب احساس خطر كرد كه سخنان امام(ع) مؤثر افتاده و جمعى را به بازنگرى كشانده است، پس براى آن كه به سخن امام(ع) گوش نسپارند، به ياران خود فرمان داد كه نيزه‌هاى خود را در برابر على(ع) و يارانش به كار گيرند و شمشيرها را از غلاف به در آرند كه مبادا چون روز حروراء كه جمعى بازگشتند يا به على(ع) پيوستند، اينان نيز از راه به در شوند. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_هفتم 4️⃣جمود و خشك‌مغزى 🔘جمود و خشك‌مغزى از ويژگى‌هاى برجستۀ #خوارج است،
🔘ويژگى‌هاى 5️⃣كج‌فهمى و بدفهمى 🔘خوارج در رويكرد به قرآن و حوادث گرفتار كج‌فهمى و بدفهمى بودند و به دليل ويژگى‌هاى ديگر خود، بر اين كج‌فهمى و بدفهمى اصرار مى‌ورزيدند. آنان فهم نادرست و واژگونۀ خود را عين حق و صواب مى‌دانستند و فهم و درك ديگران را به هيچ مى‌انگاشتند. شعار خوارج در عرصۀ پيكار صفّين بر مبناى همين كج‌فهمى و بدفهمى ظهور كرد. شعار «لَا حُكْمَ‌ إِلَّا للّٰهِ‌»، برگرفته از اين آيه بود كه خداوند فرموده است: «إِنِ‌ الْحُكْمُ‌ إِلاّٰ لِلّٰهِ‌» : حُكمى نيست مگر براى خدا. ♦️⚜️خوارج درك نمى‌كردند كه واژۀ «حُكم» در قرآن كريم همه جا به معناى داورى آمده است، و هيچ كجاى قرآن اين واژه به معناى حكومت يعنى زمامدارى نيامده است. ♨️آنان نخستين فرقه‌اى بودند كه «حُكمْ‌» را به معناى زمامدارى گرفتند، و از آن درآوردند كه حكومت از آنِ‌ خداست و انسان‌ها حق ندارند در سرنوشت خود دخالت كنند. 🔰امام على(ع) به روشنى اين كج‌فهمى و بدفهمى را توضيح داد، آن هنگام كه شنيد خوارج مى‌گفتند: «لَا حُكْمَ‌ إِلَّا لِلّٰهِ‌»: حكومتى نيست مگر براى خدا، 🔆📌فرمود: «سخنى است حق كه بدان باطلى را خواهند. آرى، حُكم جز از آنِ‌ خدا نيست، ليكن اينان مى‌گويند فرمانروايى و حكومت، جز براى خدا روا نيست؛ در حالى كه مردم را دولتى و حاكمى بايد، نيكوكار يا تبهكار، تا در حكومت او انسان با ايمان كار خويش كند، و انسان كافر بهرۀ خود بَرَد، تا آن‌گاه كه وعدۀ حق سر رسد و مدّت هر دو در رسد. در سايۀ حكومت او، مال ديوانى را فراهم آورند، و با دشمنان پيكار كنند، و راه‌ها را ايمن سازند؛ و به نيروى او، حقّ‌ ناتوان را از توانا بستانند، تا نيكوكردار روز به آسودگى به شب رساند، و از گزند تبهكار در امان مانَد.» 🖊(نهج‌البلاغه، كلام 40.) ♨️خوارج به سبب كج‌فهمى و بدفهمى خود، با نفى حُكم غيرخدا، در واقع فرمانروايى و حكومت را براى غير خدا نفى كردند، بدين معنا كه وقتى غيرخدا را هيچ فرمانى نباشد، دولت و حكومت غيرخدا نيز منتفى است، زيرا استنباط‍‌ حُكم و ملاحظۀ خير و صلاح جامعه و نظم‌آفرينى در جهت مصالح همگانى از وظايف حكومت است كه بدون آن حكومت معنا نمى‌يابد. ♨️بنابراين با نفى حُكم غيرخدا، امارت و حكومت انسان‌ها منتفى است؛ و اين امر چيزى جز عدم امنيت و فقدان نظم اجتماعى و بى‌قانونى را در پى نخواهد داشت. ♨️خوارج پيوسته قرآن مى‌خواندند، ولى آيات قرآن را همين‌گونه كج و بد مى‌فهميدند، و به همين سبب امكان گفتگو با آنان به وسيلۀ قرآن و استدلال آوردن از قرآن براى ايشان سخت دشوار بود. 🔰 از اين‌رو بود كه چون امام(ع) عبداللّٰه بن عبّاس را براى گفتگو به نزد آنان مى‌فرستاد، بدو فرمود: 🔅📌«به وسيلۀ قرآن با آنان به گفتگو منشين، زيرا قرآن تاب معناهاى گونه‌گون دارد؛ تو [با دليل از آيه‌اى] سخنى مى‌گويى، و آنان هم [با دليلى ديگر از همان آيه] سخنى ديگر مى‌گويند، ليكن به وسيلۀ سنّت [شيوۀ عمل پيامبر خدا بر اساس قرآن] با آنان گفتگو كن [و برايشان دليل و حجّت بياور]، زيرا آنان راه گريزى از [پذيرفتن] آن نمى‌يابند.» 🖊 (نهج‌البلاغه، نامۀ 77.) 🖋📌اميرمؤمنان على(ع) خود در گفتگو با خوارج، به دليل شناختى كه از آنان، و كج فهمى و بدفهمى‌شان داشت، به سنّت پيامبر خدا(ص) ارجاعشان مى‌داد تا راحت‌تر قانعشان كند. 🖊(نهج‌البلاغه، کلام 127) 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔴ويژگى‌ها و پايه‌هاى اعتقادی ✔️پنج مورد از ویژگی های در کانال بارگذاری شده، ان شاءالله با تفکر و تدقق بیشتری مطالعه شود تا بتوانیم را بهتر بشناسیم. @mola_amiralmomenin_as
✔️عرصه‌هاى رفق و مدارا در (ع) ✔️رفق و مدارا با مخالفان سياسى 🔴رفتار با مارقين در سال سى و هفت هجرى در پيكار صفّين با حيلۀ معاويه و عمروبن عاص و بر سر نيزه شدن قرآن‌ها، در ميان ياران امیرالمؤمنین على(ع) فتنه‌اى زاييده شد كه به سبب آن جمعى بسيار به سرعت از مسير حق و عدل خارج گرديدند و «مارقين» شمرده شدند. آنان با اميرمؤمنان على(ع) به مخالفت برخاستند و پس از تحميل توقف جنگ و تعيين حَكَم، كارى را كه خود برپا ساخته بودند، كفر خواندند و بر امام(ع) شوريد و «» نام يافتند. آنان پس از جدايى از امام(ع) خواهان اين شدند كه پيش از موعد مقرّر در پيمان‌نامۀ ميان امیرالمؤمنین على(ع) و معاويه، به جنگ با شاميان برخيزند، ولى اميرمؤمنان على(ع) بر اين نظر بود كه ميان آنان و شاميان پيمانى تا زمانى معين بسته شده و تا هنگامى كه زمان اين پيمان به سر نرسيده است، نبرد با شاميان جايز نيست؛ ولى كه خود اين وضع را پيش آورده بودند، آن را بهانۀ جدايى و مخالفت ساختند. تا زمانى كه در رديف مخالفان سياسى امام على(ع) بودند، با همۀ تندى و تيزى و خشونت‌ورزى‌شان، امام(ع) با آنان رفق ورزيد و مدارا كرد. پرسش‌هاى تند آنان را با نرمى پاسخ مى‌داد، با ايشان گفتگو مى‌كرد، كسانى همچون عبداللّٰه بن عبّاس و براءبن عازب را به سوى آنان مى‌فرستاد تا با ايشان گفتگو كنند، از تفرقه و جدايى پرهيزشان مى‌داد، از آينده‌اى هولناك بيمشان مى‌داد؛ ولى هرگز در رفتار با آنان به تندى و تيزى نگراييد و از رفق و مدارا دست نكشيد. (ع) @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#نامه‌_های_امیرالمومنین_علیه_السلام ✔️#نامه_سیزدهم 🔰از نامه های امیرالمنین(ع) است كه به دو نفر از
⁉️شريح بن هانى حارثى و زياد بن نضر چه کسانی بودند؟ 💠همان گونه كه ذکر شد امام عليه السلام اين نامۀ كوتاه و پرمعنا را براى دو نفر از فرماندهان لشكرى كه به سوى ميدان صفين فرستاده بود مرقوم داشت. 🔷 در مورد نفر اوّل يعنى شريح بن هانى، ابن عبد البر در استيعاب مى‌گويد: ✔️ او از كسانى بود كه جاهليّت و اسلام را درك كرد و از صحابۀ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله محسوب مى‌شود و از بزرگان اصحاب على عليه السلام و ياران نزديك او بود كه در تمام ميدانهاى نبرد با آن حضرت همراهى مى‌كرد. ✔️ذهبى در تاريخ خود آورده است كه او در سال 78 در عصر حجاج شهيد شد در حالى كه يكصد و بيست سال از عمر او گذشته بود و از قاسم بن مخيمرة نقل مى‌كند كه مى‌گويد، من در طائفۀ بنى حارث مردى برتر از شريح بن هانى نديدم. 🔷اما در مورد زياد بن نضر كه دومين فرماندۀ اين سپاه بود مرحوم محقق نمازى شاهرودى در مستدرك علم رجال الحديث مى‌نويسد: ✔️او از اركان اصحاب امير مؤمنان على عليه السلام بود و حضرت او را امير طائفۀ مذحج و اشعريين قرار داده بود و امام عليه السلام او را با شريح بن هانى همراه دوازده هزار نفر به عنوان مقدمۀ لشكر به سوى صفين فرستاد ✔️و از تاريخ طبرى نقل مى‌كند كه امام عليه السلام به مالك اشتر دستور داد زياد بن نضر را فرماندۀ ميمنۀ لشكر و شريح بن هانى را فرماندۀ ميسرۀ لشكرش قرار بدهد و از جمله مأموريتهاى او اين بود كه على عليه السلام او را همراه عبداللّٰه بن عباس براى گفتگوى با فرستاد و در پايان مى‌افزايد: از مجموع اين امور استفاده مى‌شود كه او مردى عالم و با كمال و صاحب ايمان و عدالت بود. @mola_amiralmomenin_as
🔴ويژگى‌ها و پايه‌هاى اعتقادی ✔️پنج مورد از ویژگی های در کانال بارگذاری شده، ان شاءالله با تفکر و تدقق بیشتری مطالعه شود تا بتوانیم را بهتر بشناسیم. @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_هشتم 5️⃣كج‌فهمى و بدفهمى 🔘خوارج در رويكرد به قرآن و حوادث گرفتار كج‌فهمى
🔘ويژگى‌هاى 6️⃣جهالت و نادانى(1) 🔘 مردمانى جاهل و نادان بودند كه به جهالت و نادانى خويش آگاه نبودند، و گمان مى‌كردند كه همه چيز را بهتر از ديگران مى‌فهمند، و اين تلقّى نادرست از خويش، امكان اصلاح خود را از آنان مى‌گرفت، و بسيار سخت راه به درك درست امور مى‌بردند. ◀️امام على(ع) در اين‌باره، در بيانى والا، فرمود: 💠 «همانا نادان كسى است كه به خاطر ناآگاهى از دانش، خويش را عالم مى‌شمارد، و به نظر خود بسنده مى‌نمايد. از عالمان دورى مى‌جويد و عيبجويى‌شان مى‌كند، و هر كه با وى مخالفت نمايد، او را خطاكار مى‌داند، و دانشورى را كه به برخى امور علم و شناخت دارد، گمراه‌كننده مى‌شمارد. و هرگاه چيزهايى مطرح شود كه نمى‌داند، آن را منكر مى‌شود و تكذيب مى‌كند و به خاطر نادانى‌اش مى‌گويد: «اين را نمى‌شناسم»، و «فكر نمى‌كنم كه چنين باشد»، و «گمان نمى‌كنم كه چنين باشد» و «گمان نمى‌برم كه وجود داشته باشد» و «كجا چنين چيزى است‌؟». همه اين‌ها به علّت اعتماد به نظر خود و ناآگاهى از مقدار جهالتش است، و به علّت مشتبه شدن كار، از آن‌چه معتقد است، جدا نمى‌شود و بهره نمى‌برد و حق را منكر مى‌گردد و در نادانى متحيّر مى‌ماند و از دانش‌جويى سر بر مى‌تابد.» ◀️خاستگاه آنان نيز، و بود، و ايستادن آنان در برابر امام على(ع) بر اين مبنا بود. آنان از سر جهالت و نادانى، به نام دين و ديندارى در برابر وى ايستادند و مصيبت‌ها به بار آوردند، چنان‌كه امام(ع) دربارۀ آنان و نيز كسانى كه از روى آگاهى و از سر دانايى بى‌پروايانه كمر به نابودى حق و عدالت بستند، فرمود: ♦️دو كس پشت مرا شكستند: عالم بى‌پروا، و نادان پايبند به شريعت. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔘ويژگى‌هاى 6️⃣جهالت و نادانى(2) 🔘 پايبندى جاهلانۀ به شريعت، خود خطرساز بود، و آنان به سبب نادانى‌شان با ظاهر ديندارانه‌شان، ضربه‌هايى سنگين و كمرشكن بر حق و عدالت وارد كردند. ◀️امام(ع) دربارۀ آنان فرمود: ♦️بسيار عبادت‌كننده بدون فهم [عميق]، مانند خر آسياست كه به دور خود مى‌گردد، و راه به جايى نمى‌برد. ⏺جهالت و نادانى سبب شده بود تا آنان رويكردى و داشته باشند. آنان بر خود تنگ و سخت مى‌گرفتند و با ديگران به تندى و خشونت رفتار مى‌كردند. ◀️امام باقر(ع) در اين‌باره فرمود: ♦️دين، گسترده و باز است، ولى خوارج به سبب جهالت و نادانى‌شان، آن را بر خود سخت و تنگ ساختند. ◀️جهالت و نادانى ، قدرت تشخيص درست را از آنان مى‌گرفت، به گونه‌اى كه راحت فريب مى‌خوردند و در آن باقى مى‌ماندند. ⏪پس از جدايى ، امام(ع) در سخنانى به آنان، بر سر نيزه شدن قرآن‌ها و موضعگيرى ايشان و خود را يادآور شد، و با بيان آن‌چه در آن روز گفته بود، تلاش كرد آنان را متوجّه جهالت و نادانى‌شان كند تا شايد به خود آيند: ♦️من به شما گفتم: ... به بانگ هر بانگ‌دهنده‌اى گوش نسپاريد، كه اگر پاسخش دهند، گمراه سازد، و اگر به خود رهايش كنند، خوار گردد. ◀️اگر در حجاب جهالت و نادانى گرفتار نبودند، اين‌گونه هشدارهاى امام(ع) كافى بود تا در آن دامى كه برايشان پهن شده بود، فرو نروند. 🔴«خطر جهالت اين گونه افراد و جمعيت‌ها بيش‌تر از اين ناحيه است كه ابزار و آلت دست زيرك‌ها قرار مى‌گيرند و سدّ راه مصالح عاليه اسلامى واقع مى‌شوند. هميشه منافقين بى‌دين، مقدّسان احمق را عليه مصالح اسلامى برمى‌انگيزند. اين‌ها شمشيرى مى‌گردند در دست آن‌ها و تيرى در كمان آن‌ها.» ✔️ اميرمؤمنان على(ع) در اين‌باره فرمود: ♦️«همانا شما بدترين مردميد. شما تيرهايى هستيد در دست كه از وجود شما براى زدن نشانۀ خود استفاده مى‌كند، و به وسيلۀ شما مردم را در حيرت و و مى‌افكند. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔴ويژگى‌ها و پايه‌هاى اعتقادی ✔️پنج مورد از ویژگی های در کانال بارگذاری شده، ان شاءالله با تفکر و تدقق بیشتری مطالعه شود تا بتوانیم را بهتر بشناسیم. @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_دهم 6️⃣جهالت و نادانى(2) 🔘 پايبندى جاهلانۀ #خوارج به شريعت، خود خطرساز ب
🔘ويژگى‌هاى 7️⃣تنگ نظرى و كوته‌بينى 🔘 مردمانى و بودند و محدودۀ نگاهشان بسيار اندك بود، و همين آنان را به قضاوت‌هاى غلط‍‌ و رفتار نادرست مى‌كشانيد. بر اين اساس، همه را بر خطا و منحرف مى‌دانستند، و جز خود و امثال خود را بر حق نمى‌ديدند. از اين‌رو به راحتى ديگران را تكفير و تفسيق مى‌نمودند، و از دين به در رفته مى‌خواندند؛ و در همين حدّ و اندازه نيز نمى‌ايستادند، بلكه به راحتى خود را مجاز به تعدّى به حقوق مردمان و حتّى ريختن خون آنان مى‌ديدند. ✔️استاد شهيد، در اين‌باره مى‌گويد: 🍃«[خوارج] مردمى تنگ‌نظر و كوته‌بين بودند؛ در افقى بسيار پست فكر مى‌كردند؛ اسلام و مسلمانى را در چهارديوارى انديشه‌هاى محدود خود محصور كرده بودند. مانند همۀ كوته‌نظران ديگر مدّعى بودند كه همه بد مى‌فهمند و يا اصلاً نمى‌فهمند، و همگان راه خطا مى‌روند، و همه جهنّمى هستند. اين‌گونه كوته‌نظران اوّل كارى كه مى‌كنند اين است كه خود را به صورت يك درمى‌آورند، رحمت خدا را محدود مى‌كنند، خداوند را همواره بر كرسى غضب مى‌نشانند و منتظر اين كه از بنده‌اش لغزشى پيدا شود و به عذاب ابد كشيده شود.» 📔(جاذبه و دافعۀ على عليه‌السلام، ص 165.) ✔️اميرمؤمنان على(ع) در اعتراض به تنگ‌نظرى و كوته‌بينى آنان، بديشان گفت: 🍃«پس اگر جز اين ادّعا را نمى‌پنداريد كه من به راه نادرست رفتم و گمراه گرديدم، پس چرا به گمراهى من همۀ امّت محمد(ص) را گمراه مى‌دانيد، و به نادرستى كار من همگى آنان را فرامى‌گيريد، و به گناهان من ايشان را كافر مى‌شماريد؟!» 📔(نهج‌البلاغه، كلام 127.) 🍃«شمشيرهايتان بر دوش‌هايتان، آن‌ها را در جايگاه‌هاى بى‌گناهى و با گناهكارى فرود مى‌آوريد، و آن كس را كه گناه كرده است با كسى كه گناهى نكرده درهم مى‌آميزيد؟!» 📔(نهج‌البلاغه، كلام 127.) ♦️♦️تنگ‌نظرى و كوته‌بينى ، آنان را به تفتيش عقايد مردمان، بى‌دين خواندن هر كه را كه چون آنان اعتقاد نداشت، و ريختن خون ايشان، كشانيد؛ و اعتراض امام على(ع) بدين ويژگى خطرناك بود كه هم خوارج را به تباهى برد، و هم جمعى از مردم بى‌گناه را به خون غلطانيد. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_یازدهم 7️⃣تنگ نظرى و كوته‌بينى 🔘#خوارج مردمانى #تنگ‌نظر و #كوته‌فكر بودند
🔘ويژگى‌هاى 8️⃣ظاهربينى و قشريگرايى 🔘 مردمانى سطحى‌نگر بودند كه از ظواهر امور و قشر مسائل فراتر نمى‌رفتند، و به هيچ روى آينده‌نگرى نداشتند. همين ويژگى خوارج سبب شد كه چون در پيكار صفّين، به حيلۀ معاويه و عمروبن عاص قرآن‌ها بر سر نيزه شد، آنان بلافاصله فريب خوردند و به سخن امام على(ع) كه ظاهر اين اقدام پذيرش داورى قرآن است و باطن آن دشمنى با دين و ايمان، توجّه نكردند و كار را بدانجا كشاندند كه رسيد. بعدها امام(ع) اين موضوع را به آنان يادآور شد و فرمود: آيا هنگام بالا بردن قرآن‌ها از روى حيله‌گرى و چاره‌سازى، و فريبكارى و نيرنگ‌سازى، نگفتيد كه اينان برادران و هم‌كيشان مايند، از ما درخواست گذشت كردند، و با روى آوردن به كتاب خداى پاك از هر كاستى، خواستار آسايش شدند، پس درخواستشان را بپذيريم و گردِ اندوه از رخسارشان بزداييم‌؟ و من به شما گفتم: اين كارى است كه ظاهرش گرايش به آيين است و باطنش تجاوز به دين و دشمنى و كين؛ و آغاز آن بخشايش است و مهربانى، و انجام آن ندامت است و پشيمانى. 📎(نهج‌البلاغه، كلام 127.) 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_دوازدهم 8️⃣ظاهربينى و قشريگرايى 🔘#خوارج مردمانى سطحى‌نگر بودند كه از ظواه
🔘ويژگى‌هاى 9️⃣مبارزه‌گرى و فداكارى 🔘 در راه اعتقادات خود مبارزه‌گر و فداكار بودند. آنان پس از جدا شدن از اميرمؤمنان على(ع) وظيفۀ خود ديدند كه على(ع) و پيروان او را امر به معروف و نهى از منكر كنند، و چون مردمانى كج‌فهم و بدفهم بودند، با رويكردى نادرست به اين امر، به صورت تعبّدى و بدون بصيرت لازم به امر به معروف و نهى از منكر برخاستند و در اين راه بى‌حدّ و مرز پيش رفتند و مبارزه كردند و فداكارى نمودند، و گمان مى‌كردند كه بهترين كارها را انجام مى‌دهند؛ و از اين‌رو در مبارزۀ خود مصمّم و استوار بودند. زمانى كه امام على(ع) ابن عبّاس را براى گفتگو با آنان نزد ايشان فرستاد، پس از بازگشت، وى، آنان را چنين توصيف كرد: «وَ هُمْ‌ مُشَمَّرُونَ‌.» "و آنان مردمانى آماده و مصمّم‌اند." (نهج‌البلاغه، كلام 127.) بدين سبب بود كه خوارج به راحتى شمشيرها را بر دوش خود نهادند و به جان مردمان افتادند، چنان‌كه امام(ع) بدانان گفت: «شمشيرهايتان بر دوش‌هايتان، آن‌ها را در جايگاه‌هاى بى‌گناهى و با گناهكارى فرود مى‌آوريد.» (نهج‌البلاغه، كلام 127.) ♦️مبارزه‌گرى و فداكارىِ‌ كور خوارج، از آنان مردمانى بس خطرناك ساخت كه چشم بسته، سرشار از تعصّب مذهبى به جان مردمانى افتادند كه گمان مى‌كردند ريختن خونشان صواب است و ثواب دارد. امام على(ع) عملكرد آنان را چون كار سگ هارى نام برد كه هارى‌اش شدّت گرفته و سخت به جان مردمان افتاده است: «چشم اين فتنه را من درآوردم، و كسى جز من جرأت اين كار را نداشت. پس از آن‌كه موج تاريكى آن برخاسته بود، و هارىِ‌ آن فزونى يافته بود.» (نهج‌البلاغه،خطبه 93) ♦️اكثر خوارج در راه عقايد خود سرسختانه مبارزه مى‌كردند و در اين راه فداكارى مى‌نمودند. ابن عبد ربّه انْدُلُسى دربارۀ آنان يادآور شده است كه در ميان همۀ فرقه‌ها، فرقه‌اى معتقدتر و كوشاتر از خوارج نبود، و هيچ فرقه‌اى چون آنان آماده‌تر براى روبه‌رو شدن با مرگ يافت نمى‌شد. نقل شده است كه يكى از خوارج در جنگى نيزه خورده و به حال مرگ افتاده بود. با آن وضع به سوى قاتلش پيش مى‌رفت و مى‌گفت: «خدايا! به سوى تو مى‌شتابم تا خشنود شوى!». و نيز نقل شده است كه معاويه پدر يكى از خوارج را به سوى آن شخص خارجى فرستاد تا با وى سخن گويد و او را از راه و رسمش برگرداند. پدر نتوانست فرزند را از مسيرى كه پيش گرفته بود، منصرف كند. در نتيجه به او گفت: فرزندم! من خواهم رفت و كودك خردسالت را خواهم آورد، باشد كه با ديدن او، مهر پدرى‌ات به جوش آيد و از اين مسير دست بردارى. او گفت: به خدا سوگند، من به ضربتى سخت و كشنده مشتاق‌ترم تا فرزندم! بيش‌تر خوارج، اين چنين در راه اهداف خود مبارزه‌جو بودند و فداكارانه عمل مى‌كردند، و جمعى از زنانشان نيز در جنگ‌ها شركت مى‌كردند و با آغوش باز به سوى مرگ مى‌رفتند. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔘ويژگى‌هاى 0️⃣1️⃣تهوّر و بى‌باكى 🔘 در راه اعتقادات خود متهوّر و بى‌باك بودند و هيچ ملاحظه‌اى نمى‌نمودند، چنان كه امام على(ع) در توصيفشان گفت: «شمشيرهايتان بر دوش‌هايتان، آن‌ها را در جايگاه‌هاى بى‌گناهى و با گناهكارى فرود مى‌آوريد، و آن كس را كه گناه كرده است با كسى كه گناه نكرده درهم مى‌آميزيد؟!» آنان باكى نداشتند كه شمشير خود را بر چه كسى فرود مى‌آورند، و از ريختن خون انسان‌ها ترسى نداشتند و متهوّرانه در مسير نادرست خود پيش مى‌رفتند. آنان نه از كشتن پروا داشتند، و نه از كشته شدن باك داشتند. نقل شده است كه بعدها در يكى از جنگ‌ها، زنى از خوارج به نام امّ‌حكيم، چنان بى‌باك و متهوّرانه مى‌جنگيد كه كم‌نظير بود. او هنگام نبرد با نهايت بى‌باكى حمله مى‌كرد و چنين رجز مى‌خواند: «سرى دارم كه از حمل آن به ستوه آمده‌ام؛ و از شستن و آرايش كردن آن خسته شده‌ام؛ آيا جوانمردى يافت مى‌شود كه مرا از بار سنگين اين سر آسوده كند؟!»🤔😳 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
کمی از شهید مطهری بخونیم... _ ویژگی خوارج از منظر شهید مطهری عزیز 1_ تنگ نظر، خشن و خشکه مقدس بودند 2_ همه را لامذهب و جهنمی می دانستند و سایر مسلمانان را تکفیر می کردند. 3_ به هر صاحب فضیلتی تهمت می زدند. 4_ اسلام و مسلمانی را در چهاردیواری اندیشه های محدود خود محصور كرده بودند. 5_ مدعی بودند كه همه بد می فهمند و یا اصلاً نمی فهمند و همگان راه خطا می روند و همه جهنمی هستند. 6_ چون جاهل بودند، تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تكفیر و تفسیق می كردند. 7_ . تنگ نظری مذهبی از خصیصه های خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه ی اسلامی می بینیم. این همان است كه گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان كم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است. + واقعا بارها باید خوند... حضرت آقا هم فرمودند که خط خوارج امروزه هم هست... @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔘ويژگى‌هاى #خوارج #بخش_چهاردهم 0️⃣1️⃣تهوّر و بى‌باكى 🔘#خوارج در راه اعتقادات خود متهوّر و بى‌باك
🔘ويژگى‌هاى 1️⃣1️⃣ تنّسك و عبادت‌پيشگى 🔘 سخت پايبند به ظواهر شريعت و راسخ در عبادت بودند. پيوسته قرآن مى‌خواندند، روزها روزه‌دار بودند و شب‌ها را به نماز شب مى‌گذراندند؛ امّا مبتنى بر كج‌فهمى و بدفهمى، بى‌بصيرتى، جهالت و نادانى، جمود و خشك‌مغزى، و ظاهربينى و قشريگرى؛ و مشخص است كه چنين تنّسك و عبادت‌پيشگى، آدمى را به كجا مى‌برد. پيامبر اكرم(ص) در حديثى مشهور درباره آنان فرموده بود: «از ميان شما گروهى پديدار مى‌شوند كه شما نماز و روزۀ خود را در برابر نماز و روزۀ آنان، و اعمالتان را در برابر اعمال آنان، ناچيز مى‌شماريد؛ قرآن مى‌خوانند در حالى كه از گلويشان فراتر نمى‌رود، و مانند تيرى كه از كمان خارج مى‌شود از دين [يعنى از حقيقت دين]، بيرون مى‌روند.» 📎الموطّأ، ج 1، ص 204؛ 📎مسند احمد حنبل، ج 3، ص 60؛ 📎صحيح البخارى، ج 6، ص 115؛ 🔘 از نظر عبادت، شب زنده‌دارى، تلاوت قرآن، پرهيز از محرّمات مبتنى بر فهم خودشان، سخت متنّسك بودند، امّا بدون روح و فاقد شعور و بصيرت. مشكل عمدۀ آنان اين بود كه فهمى درست از دين نداشتند و فاقد تفقّه در دين بودند. پس از آن كه عبداللّٰه بن عبّاس از سوى امام على(ع) براى گفتگو با رفت و بدون نتيجه‌اى مشخص بازگشت، حاصل آن ملاقات چنين نقل شده است: «آنان را ديد با پيشانى‌هايى پينه‌بسته به سبب سجده‌هاى طولانى، و دست‌هايى كه [در نتيجۀ بر خاك سوزان نهادن و بر خاك افتادن] چون پاى شتران گشته، و لباس‌هايى مندرس و كهنه به تن پوشيده.» 📎الكامل فى اللغة و الادب، ج 2، ص 156؛ 📎العقدالفريد، ج 2، ص 135؛ 🔘 مردمانى ساده‌زيست بودند كه در دين متوقف مانده بودند. آنان گمان مى‌كردند كه ديندارى عبارت است از: خواندن الفاظ‍‌ قرآن، بدون فهم عميق آن؛ نمازهاى بسيار با سجده‌هاى طولانى بدون روح ديندارى، با حاصلى از پيشانى‌هاى پينه‌بسته و كف دست‌ها و زانوهاى سخت شده، و روزه‌هاى مستحبى بى‌بهره از لطافت‌هاى ايمانى و انسانى. ✔️امام على(ع) در اين باره، در حكمتى والا گفت: «چه بسا روزه‌دارى كه از روزۀ خود جز گرسنگى و تشنگى بهره نَبَرد؛ و چه بسا نمازگزارى كه از نماز خود جز بيدارى و رنج‌بَرى نصيبى حاصل نكند. خوشا خوابيدن زيركان، و خوشا روزه گشادن ايشان.» 📎نهج‌البلاغه، حكمت 145. 🔘نقل شده است كه اميرمؤمنان على(ع) وقتى شنيد مردى از شب‌ها را به نماز و تلاوت قرآن مى‌گذراند، گفت: «خواب در حال يقين، از نماز در حال ترديد بهتر است.» 🔴 متنّسكان و عبادت پيشگانى بودند كه اين ويژگى‌شان، آنان را به راه حق نمى‌برد و براى ايشان جز رفتار و سلوكى آيينى همچون ديگر آيين‌ها نبود. 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
🔘ويژگى‌هاى 1️⃣1️⃣ تنّسك و عبادت‌پيشگى 🔘نقل شده است كه شبى اميرمؤمنان على(ع) از مسجد كوفه به سوى خانۀ خويش مى‌رفت و كميل بن زياد، از بزرگان و نيكان شيعه، و از دوستداران ويژۀ امام(ع) همراه وى بود. يك چهارم از شب گذشته بود. در راه از كنار خانه‌اى گذشته كه شخصى به عبادت مشغول بود و صداى تلاوت قرآن او كه با آهنگى حزين و دلنشين مى‌خواند، شنيده مى‌شد. آن مرد اين آيه را تلاوت مى‌كرد: «أَمَّنْ‌ هُوَ قٰانِتٌ‌ آنٰاءَ اللَّيْلِ‌ سٰاجِداً وَ قٰائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ‌ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ‌ رَبِّهِ‌ قُلْ‌ هَلْ‌ يَسْتَوِي الَّذِينَ‌ يَعْلَمُونَ‌ وَ الَّذِينَ‌ لاٰ يَعْلَمُونَ‌ إِنَّمٰا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبٰابِ‌»(زمر: 9) آيا كسى كه در پاس‌هايى از شب، گاه به سجده و گاه بر پا، نيايشگر است و از آخرت بيم و به رحمت پروردگارش اميد دارد [بهتر است يا مشرك غافِل ناسپاس]؟ بگو آيا كسانى كه مى‌دانند، با كسانى كه نمى‌دانند برابرند؟ [هرگز!] فقط‍‌ خردمندانند كه پند مى‌گيرند. كميل در درون خويش او را ستود و كارش را نيكو شمرد، و حال آن مرد او را به شگفتى واداشت، ولى چيزى نگفت. امام(ع) رو به كميل كرد و گفت: «اى كميل! صداى دلنشين، و حال آن مرد تو را به شگفتى نياورد كه او اهل آتش است و به زودى تو را از حال او آگاه خواهم كرد». [كميل از اين امر سخت متحيّر شد. امام(ع) مردى را چنين معرفى كرده بود كه اين‌گونه عبادت مى‌كرد!]. كميل سكوت اختيار كرد، امّا اين امر او را در شگفتى و فكر فرو برده بود. زمانى از اين ماجرا گذشت تا آن كه خوارج كارشان بدانجا رسيد كه خون بى‌گناهان ريختند و امام(ع) ناچار شد با ايشان مقابله كند؛ و آنان كسانى بودند كه حافظ‍‌ قرآن بودند، همان‌طور كه بر پيامبر(ص) نازل شده بود. در روز ، كميل در كنار امام(ع) بود، و امام(ع) در ميان كشتگان مى‌گشت. در اين ميان، سرِ شمشير خود را بر سر يكى از كشته شدگان قرار داد و گفت: «اى كميل! «أَمَّنْ‌ هُوَ قٰانِتٌ‌ آنٰاءَ اللَّيْلِ‌ سٰاجِداً وَ قٰائِماً» !».(زمر: 9) يعنى اى كميل! اين سر همان كسى است كه در آن شب اين آيه را مى‌خواند و حال او تو را به شگفتى واداشت! 📓کتاب "دامگه شیطان"، اثر مصطفی دلشاد تهرانی. @mola_amiralmomenin_as
✔️عرصه‌هاى رفق و مدارا در (ع) ✔️رفق و مدارا با حق‌گريزان و حق‌ستيزان ♻️پس از آن‌كه خبر رأى دو حَكَم به اطلاع عراقيان رسيد و مشخص شد كه آن جمعيت مقدّس‌مآب چه فاجعه‌اى به بار آورده‌اند، به جاى پذيرش خطاى خود، موج اعتراض و حملات خويش را به امام(ع) افزون نمودند و اصلِ‌ پذيرفتن حكميت را خلافى بزرگ و گناهى نابخشودنى خواندند و فرياد برآوردند كه مردمان چه صلاحيتى دارند كه در دين خدا حاكم شوند و نظر دهند. روش امام على(ع) در رويارويى با جدايى خوارج، و مخالفت‌هاى آنان با او، جز رفق و مدارا نبود. على(ع) با ايشان در اين باره سخن گفت و استدلال نمود و چنين فرمود: *ما مردمان را به داورى نگمارديم، بلكه قرآن را داور قرار داديم؛ و اين قرآن، خطّى است نوشته شده، كه در ميان دو جلد جاى گرفته. زبان ندارد تا به سخن آيد، ناچار آن را ترجمانى بايد؛ و ترجمانش آن كسان‌اند كه معنى آن دانند. چون اين مردم ما را خواندند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهى نبوديم كه از كتاب خدا روى برگردانيم. همانا، خداى سبحان گفته است: (فَإِنْ‌ تَنٰازَعْتُمْ‌ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ‌ إِلَى اللّٰهِ‌ وَ الرَّسُولِ‌ »«اگر در چيزى خصومت كرديد، آن را به خدا و رسول بازگردانيد».(نساء: 59) پس بازگرداندن به خدا اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم؛ و بازگرداندن به رسول اين است كه سنّت او را بگيريم. پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از ديگر مردمان بدان سزاوارتريم، و اگر به سنّت رسول (ص) گردن نهند، ما بدان اولاتريم. * 📚نهج‌البلاغه، كلام 125. امام على(ع) در رفتار با ، اين چنين مدارا مى‌كرد و به پرسش‌ها و اعتراض‌هاى تند آنان با نرمى و مبتنى بر استدلال‌هاى روشن پاسخ مى‌داد. برخى از آنان نرم مى‌شدند و جمعى به رفتار تند خود ادامه مى‌دادند. در تمام مدّتى كه اين‌گونه بودند و به رفتار امام(ع) در ماجراى حكميت ايراد مى‌گرفتند و اعتراض مى‌نمودند، امام(ع) با حوصله‌اى شگفت با آنان سخن مى‌گفت و پاسخ يك‌يك ايرادها و اعتراض‌هاى ايشان را مى‌داد. به عنوان نمونه، زُرعة‌بن بُرج طائى و حُرقوص بن زُهَير نزد على(ع) رفتند و فرياد برآوردند: «لَا حُكْمَ‌ إِلَّا لِلّٰهِ‌». در تمام مدّتى كه خوارج بر ضدّ امام شعار مى‌دادند، و راهى جدا مى‌پيمودند، و على(ع) را تكفير مى‌كردند، و او را مخاطب قرار مى‌دادند و سخنانى تند بر زبان مى‌آوردند، و وى را تهديد مى‌كردند، و در مجالس سخنرانى او اغتشاش مى‌نمودند، و نماز امام را مختل مى‌ساختند، على(ع) با بزرگوارى تمام با آنان رفتار مى‌كرد و ايشان را نصيحت مى‌كرد، و از تندروى پرهيز مى‌داد، و با دليل و منطق با آنان گفتگو مى‌كرد، و پرسش‌هاى ايشان را با روى گشاده پاسخ مى‌داد. بالاخره پس از شش ماه كه بدين منوال گذشت، خوارج خود را براى پيكار با امام آماده كردند و بدين منظور عازم نهروان شدند. چون امام از اقدام آنان آگاه شد عبداللّٰه بن عبّاس و صَعْصَعة‌بن صوحان را نزد ايشان فرستاد تا با مذاكره و گفتگو خوارج را به حق راه نمايند. على(ع) پيگيرانه تلاش مى‌كرد تا با مذاكره و گفتگو همۀ خوارج را از كج‌انديشى و تندروى نجات دهد و در اين راه رحمت و محبت، و رفق و مدارا را به اوج رسانيده بود. بدين ترتيب بخشى از خوارج به سوى امام بازگشتند يا از جمع تندروان خوارج بيرون رفتند، ولى جمعى از ايشان همچنان بر مواضع خود پاى مى‌فشردند. در انديشۀ امام(ع) و ياران او مسأله‌اى جز برانداختن شجرۀ خبيثه و درآوردن غدّۀ فساد نبود و تمام تلاش و همت او صرف همين مى‌شد. اما ناگهان صفحۀ تاريخ ورق خورد و جريان برخلاف اين انديشه‌ها و طرح‌ها پيش رفت و به جاى نبرد با معاويه، نبرد با خوارج به صورت يك مسألۀ قطعى ولى مقطعى رخ نمود. روند اين امر نشان مى‌دهد كه امام(ع) تا چه اندازه بر رحمت و مدارا پاى فشرد و چرا به نبردى ناخواسته كشيده شد. (ع) @mola_amiralmomenin_as