•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️͜͡🕊
☘حکایت اخلاقی
📌طمع بیجا!
✍ابراهیم ادهم بلخی ابتدا در بلخ پادشاهزاده بود و به سبب وقایعی، ترک مال و منصب کرد و به تزکیه نفس و زهد روی آورد. نوشته اند: روزی در قصر خود نشسته بود و بیرون را تماشا میکرد. ناگاه دید مرد فقیری در سایه ی قصر او نشست و کیسه ی نانی کهنه را باز کرد و یک قرص نان از آن بیرون آورد و خورد و روی آن آبی آشامید و به راحتی خوابید.
ابراهیم با خود گفت: هر گاه نفس انسان به این مقدار غذا قناعت کند و راحت بخوابد، پس چرا من برای مظاهر دنیا در زحمت باشم و هنگام مردن هم نتیجه ای نداشته باشد؟!
پس به کلی ترک مملکت و ریاست کرد و لباس فقر پوشید و از بلخ هجرت کرد. نقل است: روزی خواست داخل حمام شود. مرد حمامی چون لباسهای بسیار کهنهی او را دید، به حمام راهش نداد. ابراهیم گفت: جای تعجب است که انسان بدون مال را به حمام راه نمی دهند، پس چگونه بدون طاعت و انجام اعمال نیک، طمع دارد داخل بهشت شود!
📚هزارویک
#حکایت_ اخلاقی
عضویّت در منتظران ظهور👇
@montazeranzohour_313