*📜 باید بسوزی!*
✏️ ما نمىدانيم كه حرفهامان به كجا مىخورد و همينطور تقليد زده مىگوييم: كمبود محبت داريم.
ما كمبود محبت نداريم! ما محبت را نمىشناسيم و جلوههاى گوناگون آن را نمىفهميم!
✏️ خيال مىكنيم مرگ پدر، مريضى مادر، تنهايى و بىكسى و خوارى و ذلت، دليل بر كمبود محبت است. همينها بزرگترين محبتهاست كه مىسازد، كه بارور مىكند، مگر آمدهايم كه با پدر، بزرگ بشويم و دست مادر را بر صورت خود احساس كنيم و مگر اين كمبودها، خودش سرشاركننده نيست؟
✏️...ما خيال مىكنيم كه آمدهايم تا خانه بسازيم، بَزمى بسازيم و همين كه خانهمان را خراب مىكنند و بزممان رابه هم مىزنند، ناله مىكنيم و بانگ برمىداريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست...
✏️ خانهات را خراب مىكنند، محبوبهايت را مىشكنند، كه مگر برخيزى...
خرابت مىكنند تا آباد شوى، ديوارهايت را مىريزند تا به وسعت برسى و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى...
✏️ آنقدر مىسوزاندت كه آماده درسها شوى و در راه گام بردارى....اين واقعيتها با اين لوس بازىها نمىخواند. اين دستگاه مىخواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هستآفرين رسيده است!
برشی از
#کتاب #صراط
استاد علی
#صفایی_حائری
#عین_صاد
#قرآن