☘☘☘☘🌷☘☘☘☘🌷☘☘☘☘ خبر که از تلویزیون پخش شد، برق شوق را در چشمان علی دیدم.سر سجاده نشسته بود. فوری سجده شکر به جا آورد. رزمنده ها توانسته بودند یکی از مناطق مهمی که مدتها در دست نیروهای عراقی بود را پس بگیرند. تازه از ماموریت برگشته بود و این خبر انگار تمام خستگی این مدت را از تنش بیرون کرد. از سجده که بلند شد گفت: الهی فردا هم اعلام کنند منطقه دیگری آزاد شده، پس فردا هم منطقه دیگری. لبخندی زدم و گفتم: مگر به این راحتی ست؟ توی اون مناطق سرد و کوهستانی غرب، آن هم با امکانات کم نیروهای خودی !!! به چشمانم خیره شد و گفت: فاطمه‌جان، اگر خدا بخواهد هیچ کاری سخت نیست! شب بعد تلویزیون خبر آزاد سازی یکی دیگر از مناطق صعب العبور غرب را داد. و شب سوم، همین که خبر آزادی منطقه بعدی اعلام شد، علی به من نگاه کرد و گفت: دیدی خانم؟ نکند توکلت به خدا کم شود! هرکاری خدا بخواهد می شود... علی همیشه امید و توکلش فقط به خدا بود، برای همین هیچ وقت ناامید نمی‌شد. 🌷🍀🍀🍀🍀🌷🍀🍀🍀🍀🌷🍀🍀🍀 ✍ 🔻 https://eitaa.com/moshaveronlin