ابونواس حسن بن هانی اهوازی، این شاعر باصفای با وفای صادق صمیمی و نجیب و بزرگوار یک قطعه چهاربیتی در مرثیه حامی مطلوب و مخدوم محبوب خود محمد امین ششمین پادشاه عباسی سروده که با آنکه در آن هیچ خیال پردازی شاعرانه نکرده است، و جز امری واقعی و حقیقی مشهود و محسوس را بیان نکرده است با اینهمه دو بیت اول آن سخت سوزناک و ظریف است که میگوید: طَویَ الموتُ ما بینی و بَینَ محمّد وَ لَیس لما یطوی المَنّية ناشِرُ فلا وصلَ الا عبرةُ تَستَدیمُها احادیثُ نفسِ مالها الدّهر ذاکرُ که چون حال ترجمه کردن ادیبانه و شاعرانه ندارم مضمون آنرا عرض میکنم، میگوید: " مرگ رشته ای که میان من و محمد بود درهم پیچید و درنوردید و آنچه را مرگ درهم پیچید کس نتواند بگشاید و باز کند. اینک برخورداری و وصال من از او فقط همین اشکهایی است که خاطرات فراموش ناشدنی که از او درونم بازمانده است و تا دنیا دنیاست کسی آنرا بازنخواهد گفت همواره از دیدگانم میریزاند." حالا دست اجل بساط گسترده اخلاص و ارادت مرا به آقای جلال الدین آشتیانی و رفاقت و عنایت او را به بنده درهم پیچید و دیدار به قیامت افتاد ولی از آنجا که دیر یا زود این فقیر نیز به او خواهد پیوست که: مَن مات فقد قامت قیامتُهُ، بنابراین وعده وصال نزدیک است... بخارا، سال نوزدهم، شماره ۱۱۶ بهمن و اسفند ۱۳۹۵ 📝بخشی از مکتوب استاد مرحوم احمد مهدوی دامغانی در بزرگداشت علامه استاد سید جلال الدین آشتیانی. https://t.me/musaavi_b https://eitaa.com/musaavi_b