#قسمت اول
خداوندمتعال بنده خود محمد را هفت بار به آسمانها عروج داد.
جبرئیل ندا میدهد *یا اَیُّهاَ المَقصودِ مِنَ الاَرضِ وَالسَّماء* ای نهایت مقصود زمین و آسمان.
اسرافیل و میکائیل بی تاب و هیجان زده از او میپرسند چه کسی را مخاطب قرار دادهای؟
نمیگویی به کجا میرویم؟
اسرافیل تاب نمیآورد میپرسد: آیا خداوند کسی را به مهمانی طلب کرده است؟
جبرئیل میگوید :آری.
میکائیل میپرسد: چه کسی را؟
جبرئیل میگوید: مگر نشنیدید؟
آنها میگویند از کسی نام برده نشد! جبرئیل با عتاب میگوید: یعنی نمیدانید، نهایت مقصود زمین و آسمان چه کسی است؟
میکائیل جواب میدهد: حدس میزنیم، اما مطمئن نیستیم. بگو خداوند اراده انجام کدام میزبانی را کرده است؟
جبرئیل میگوید :میزبانی حبیبش محمّد صلی الله علیه و آله، خاتم پیامبران.
آنها میگویند: اکنون به کجا میرویم؟ چگونه او را به عرش میرسانیم؟
جبرئیل میگوید: با براق.
براق مرکبی بود عجیب خلقتش از نور بود از درازگوش بزرگتر از اسب کوچکتر، صورتش به آدمیان میمانست، گوشش چون فیل، پایش چون شتر، پشتش چون مروارید سفید، دو بال داشت چون پر طاووس، حرکتش مانند برق بود و لوحی بر پشت از زر و حریر و بر آن نوشته شده بود *یا محمّد اِرکَب * سوار شو ای محمّد.
محمّد صلی الله علیه و آله غرق در تجلیلی باشکوه به جبرئیل مینگرد و حیران و مبهوت است!
به کجا میرویم جبرئیل؟
جبرئیل بالهایش را میگشاید و سرعت میگیرد، میگوید:می رویم به سوی پروردگارت، او که خالق هم چیز است.
آسمان رنگین کمانی از نور شده است.
https://eitaa.com/myfriend1book