چند بار مسبب حالِ بدِ آدم‌ها بودیم، بی‌آنکه خبر داشته‌باشیم که قلبی را تا مرز جنون لرزانده‌ایم و اشکی را از گونه‌ای سرازیر کرده‌ایم و آدمی را ناگزیر کرده‌ایم که با بدترین حال و شرایطش به خدا پناه ببرد؟ چندبار آدمی از حرف یا رفتار ما به وسعت جهانی بغض کرده و از اعماق دلش هق‌هق زده و اشک‌های داغ و بی‌اراده‌اش به زمین ریخته؟ چندبار ما آدم‌بده‌ی داستانِ آدم‌ها بوده‌ایم و مشغول زیستن، درحالی که انسانی را در جهنمی سوزان، متحمل رنج و اندوهی عظیم‌تر از آستانه‌ی تحملش کرده‌ایم ؟! ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ