من حوصله و جانی برای متنفر بودن و فکر کردنِ مدام به رفتارهای بی‌انصافانه و زننده‌ی هیچ‌کس ندارم! می‌خواهم همین‌جا منطقی و عمیق به کنش‌ها و حرف‌های ناخوشایند آدم‌ها فکر کنم و در همان‌حال که رنجیده‌ام، آن‌ها را ببخشم. شما را می‌بخشم، شمایی که بارها تلاش کردید مرا برنجانید و به من آسیب بزنید و هنوز هم نپذیرفته‌اید که دنیای من از دنیای شما سواست و مسیر من از مسیر شما... شمایی که قبل‌ترها ایستاده‌بودید کناری و زمین خوردن‌های مداوم من، شما را خوشحال می‌کرد و در جا زدن‌های من، به شما احساس خوشایندی می‌داد! شمایی که به محض بلند شدن و ایستادنِ پس از تلاش‌های مکررم، اندوهگین شدید و دویدنم را که دیدید، خشمگین شدید و رسیدنم، شما را از داشته‌هاتان بیزار کرد! شمایی که خودتان را در صورتی بالا می‌دیدید که من پایین باشم و داشته‌هاتان را کافی، اگر من به قدر کفایت نداشته‌باشم!!! من بخالت را به مراتب فجیع‌تر از حسادت می‌دانم و شماها حسود نه! که بخیل بودید و آدمِ بخیل، برای خودش هم موجود خطرناکی‌ست.‌.. برای خودم حق آرامش قائل می‌شوم و همه‌تان را می‌بخشم و بار سنگینِ رنج و اندوهی که به روانم تحمیل کرده‌اید را زمین می‌گذارم و به راهم ادامه می‌دهم و متعجبم از شماها که در این فرصت کوتاه زندگی چه حوصله‌ای دارید که از کار و زندگی‌تان می‌زنید و در میدان ذهن و گفتگوهایتان، با منی که کاری به کارتان ندارم می‌جنگید و اتفاقات و انفعالات دنیای مرا رصد می‌کنید!!! ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ