: ✍غروب هجدهمین روز مهمانی خدا: ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ حتی تصورش هم برایم سخت است!!! این که "روزی" باید بایستم روبروی تو، صاف صاف زُل بزنم به چشمانت، و منتظر بمانم تا نامه اعمالم را به دستم بدهی،💌💌 و بلند، خییییلی بلند، آن قدر که عالم و آدم بشنوند بگویی: "بخوان، خودت بخوان حساب و کتابت را ....😢 ۱۴/سوره محترم اسراء" و من که با یک نگاه، وخامتِ حال و روزم را میفهمم آرام.... خیییییلی آرام آن قدر که فقط تو بشنوی و خودم.. با دستانی لرزان، عرق هایی را که از سرِ شرم بر پیشانی ام نقش بسته پاک میکنم و می گویم: می شود نخوااااانم خداااا؟؟؟؟؟؟؟😢 حتی تصورش هم سخت است..... تو باشی و من باشم و ذره ذره اعمالی که سنگینی اش می ماند و شانه ی من.....!!!!😔 ۱۵/سوره محترم اسراء غرق تصوراتم هستم که گرمای دستانت بر روی شانه ی خورشید، نگاه مرا به غروب هجدهمین روز مهمانی ات بر میگرداند: 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 "نترس....فردا روزِ دیگریست.....از نو شروع کن" ای آنکه در گوش جانم خواندی: ❤️فَاِنّی غَفور الرَّحیم...❤️ می شود با نگاهی نور بپاشی بر اراده ام تا توبه ام بشود توبه ی نصوح؟؟؟؟؟ 💕 @Namazeshab2