. پیکرش را که برگرداندند، رفتم صورت و محاسن قشنگش را بوسیدم. این بار من دستش را بوسیدم. یک عمر او دستم را بوسیده بود، اما این بار من بوسه زدم به دست‌هایش. این بار من پیشانی‌اش را بوسیدم. این بار من شاخه‌گل شکسته و پرپرم را بوییدم. پسرم سفارش کرده بود که او را در فضای آزاد و زیر آسمان دفن کنیم تا وقتی باران می‌بارد مزارش خیسِ باران شود، چون باران را خیلی دوست داشت. قدم زدن در باران را خیلی دوست داشت. عاشق زیر باران راه رفتن بود؛ . 📗 ☘️به کوشش: 🍂 . 🔸جهت تهیه از طریق زیر اقدام کنید👇 ✅ سایت من و کتاب https://b2n.ir/a41174 ✅ سایت انتشارات شهیدکاظمی nashreshahidkazemi.ir ✅ پیامک نام کتاب به سامانه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ ✅ تلفن مرکز پخش: ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ . ❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹 📌 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور 🆔 @nashreshahidkazemi