✍ دست نوشته #شهید_محمدعلی_معصومیان
📚 برگرفته از کتاب یادداشتهای یک غواص
🔴این داستان به زبان طنز. دنیای امروز استکبار را به خوبی ترسیم میکند.
(قانون پرطمطراق بین المللی یا خرمگسهای خون آشام)
💢با تمام قوا حمله کردهاند! ای وای! چه کار کنم؟ اگر دست از پا خطا کنم، حسابم به کلی پاک پاک است.
صدای گلوله می آید چه خبر است؟
چرا زیر گوش مردم مانور می دهی؟ مگر چشم هایت کور است؟
نمی بینی ما اینجاییم؟ آری؛ مو بر بدنم سیخ شده. هر جا برویم، اینها هستند.
به شمابگویم: آن رو برو، کمی آن طرف تر، برادری با حالت خیلی گرفته و عصبانی نشسته.
🤨اخمهایش در هم رفته، لب را گزیده، با غیظ همراه با بغض، که نزدیک به گریه است، میگوید: دیوانه شدم... آخر تو بگو با این ها چه کار کنم، با چه زبانی حالیِشان کنم که ما با شما جنگ نداریم؟ بابا بروید گورتان را گم کنید...
گفتم: چه می دانم؟! برویم به انجمن مربوطهشان شکایت کنیم. من از تو داغان ترم. آخرالامر می دانید چه کار کرد؟
یک چوبه دار از همین نیها درست کرد. هر کدام از آن ها که حمله میکرد او ضد حمله اش را انجام میداد. اسیرشان می کرد. ولی چه فایده؟
ما که صبح از خواب ناز سحر با لگد و نیشگون این ها بلند میشویم و هشت نفری با چوب، چماق و چفیه و نایلون به جان اینها میافتیم، جز عرق ریختن و به سر و صورت و پای خود زدن، چیزی عایدمان نمی شود.
🔺گفتم: بابا، ول کن! این ها دوره دیدهاند. مگر نمیبینی چه جوری جا خالی می کنند؟
با گریه بلند گفت: اعتراض نامهای به سازمان حقوق بشر یا بین المل بنویسم تا فکری به حال ما کنند.
آخر این ها دیگر کیاند که به جنگ ما آمدهاند؟
این ها کارشان، زیر پا گذاشتن و دهن کجی کردن به قانون پر طمطراق بین المللی نیست؟ ارواح ننهشان؛
بله شکایت نامه را تسلیم سازمان ملل کردیم! چشمت روز بد نبیند، به محض این که شکایتنامه رسید، سیل جنگندهها بر سر ما باریدن گرفت. حالا تو بزن او بزن.
از هر دو طرف کشته و مجروح زیادی دادیم. یک اعتراض نامه هم به دادگاه لاهه دادیم. درگیری ها ادامه داشت از اینجا ما، از آنجا آنها.
به هر ترتیب که بود، کارشان را تا غروب تمام کردیم و با سرو صورت خونین خواستیم بخوابیم که گروه دیگری از پشهها به سراغمان آمدند. این ها پشتیبان خرمگسهای خون آشامند. روز مگسها و شب پشهها با برنامهریزی قبلی حمله میکنند.
🌷محمدعلی معصومیان🌷
۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۴
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
🔷مردی که 46 سال پیش تو همین روزها
و سالها قبلش بارها خودش و دوستاش به خطر افتادن،
و جانفشانیها کردن.
🔖از سرمایه و زندگی شخصیشون گذشتن
تا بتونن سخنرانیها و اعلامیههای امام رو تکثیر کنن
و اگه بدونید با چه مشقتی اونا رو تو سراسر کشور پخش میکردن.
💯کارهاشون روی حساب و کتاب بود.
برای همین بود که اثرگذار بودن.
⚠️نمونهاش راه انداختن قیام 19 دی 1356 در قم
که این حرکت به پیرزوی انقلاب در 22 بهمن 1357 ختم شد.
📖کتاب #به_عشق_خمینی
اثر آقای امیرحسین انبارداران
که استاد حمید حسام هم مقدمهای برای اون نوشتن،
روایت زمانه، زندگی و یک عمر تلاش انقلابی حاج علی آقامحمدی هست که شما رو هم با این شخصیت انقلابی آشنا میکنه و هم شخصیتهای انقلابی دیگه.
📘خیلی خلاصه بگم
شما با خوندن این کتاب چند واحد تاریخ انقلاب رو میگذرونید.
برای مشاهده و تهیه این کتاب میتونید از لینک زیر استفاده کنید:👇
https://manvaketab.com/book/391560/
🛒حضوری: قم خیابان مجتمع ناشران طبقهی همکف فروشگاه نشر شهید کاظمی
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
🥀حسین حاجیزادگان دومین شهید خانواده بود.
بعد از شهادت برادرش مهدی در عملیات کربلای 5
علیرغم سن پایین، اصرار به رفتن جبهه
و پر کردن جای برادر رو داشت.
🔰بعد از آموزش به جبهه اعزام شد.
۸ روز از ورودش به لشکر نجف اشرف نگذشته بود که به همراه گردان علی بن ابی طالب به منطقه فاو اعزام شد.
💯گردان مردانه جنگید ولی همه شرایط به نفع عراقیها بود و نیروها مجبور به عقبنشینی از فاو شدند.
🌹پیکر بعضی از شهدای گردان تو منطقه عملیاتی جا موند.
یکی از اونا حسین بود.
📘#مهاجر_هندیجان؛ روایت زندگی شهید حسین حاجیزادگان از زبان خودش هست.
اگرچه حسین سن کمی داشت؛ اما زندگی ۱۷ سالهاش پر از خیر و برکت بود.
مشاهده و تهیه کتاب:👇
https://manvaketab.com/book/391600/
🛒حضوری: قم خیابان معلم مجتمع ناشران طبقهی همکف فروشگاه نشر شهید کاظمی
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi