🔴 تا ۱۵ دقیقه قبل سقوط همه چیز طبیعی به نظر میرسد!
■دیده اید وقتی تمایل به خریدن چیزی پیدا میکنیم، چقدر از آن چیز در دور و برمان میبینیم؟
□مثلا کسی دوست دارد ماشین خاصی بخرد؛ هر جاکه در فضای مجازی و حقیقی میرود از آن ماشین میبیند؛ طوری که احساس میکند بیشتر مردم از آن ماشین دارند و حتما این ماشین خیلی خوب است که مردم این همه از آن دارند!
●ولی مشخص است که این اتفاق فقط در ذهن و مغز ماست و در بیرون اینطوری نیست. یعنی یک رخداد سابجکتیو است، نه آبجکتیو. انفسی است، نه آفاقی. یکجور کارکرد مغزی برای قوت قلب گرفتن و ادامه دادن به زندگی است.
○این تمرکز بیش از حد بر موضوع مورد علاقه، گرچه یک
#خطای_شناختی در حوزهی توجه است، اما ریشهی تکاملی دارد. به این معنا که در هزارانها سال تکامل بشر ما برای زنده ماندن و تولید مثل نیاز داشتیم که بر موضوعات خاصی که به زنده ماندن و تولیدمثل شخص ما یا خویشان نزدیکمان سود یا زیان میرساندهاند تمرکز داشته باشیم.
■خیلی از اختلافات آدمها و اقوام و ملل و فرهنگها به همین برمیگردد که در هر جایی منابعِ سود و زیان برای بقا و تولیدمثل متفاوت بوده است. اما این خطای توجهی در کنار سودمندیاش، خاستگاه اشتباهات ومغالطات بسیاری هم میشود.
🔴 یکی از این خطاها چیزیست که به آن میگوییم خطای اکثریت یا مغالطهی اکثریت که هم یک فرد و هم یک جامعه یا حزب و حاکمیت به آن مبتلا میشوند و گاهی مصیبتهای فراوان پدید میآورند.
●مغالطهی اکثریت در حوزهی فردی این گونه است که وقتی به چیزی تمایل داریم دلایل بسیاری در تایید آن میبینیم و شواهد مخالف را یا نمیبینیم یا مهم نمیدانیم و چشم میپوشیم.
○حتی در موضوع محبوبیت هم اینگونه است. وقتی چهارنفر برایمان کف میزنند، حسِ خودخفن پنداری افراطی بر ما چیره میشود.
■در حوزهی اجتماعی نیز ممکن است یک گروه و حزب و دولت و حاکمیت با دیدن چند نفر از طرفدارانشان، آنها را اکثریت بپندارند و با کاشته شدن بذر توهم در ذهنشان، باد نخوت برآرند و چشم بر واقعیات مخالف ببندند.
□یک جملهی معروفی هانا آرنت در مورد سقوط حکومتها در طول تاریخ دارد که بسیار زیباست:
"تا ۱۵ دقیقه قبل سقوط همه چیز طبیعی به نظر میرسد!"
●این قابلیت مغز ما برای چنین خطای شناختی از گذشته مورد توجه بوده است. برای همین است که در اخلاق سنتی، که بیشتر بر حوزهی فردی متمرکز است، گفته میشود حتما در هر کار و تصمیمی: "با صاحبان خِرَد که در آن موضوع نفع و ضرر اشتراکی ندارند و میتوانند از بیرون به مسالهی شما نگاه کنند (باصطلاح: عقل منفصل هستند)، مشورت کنید.
○یا با منتقدان دلسوز همنشینی داشته باشید. و حتی به حرف منتقدان غرضورز یا حتی دشمنانتان نیز هشیارانه توجه نمایید؛ چراکه گاهی در کلام آنها پنجرههایی از حقیقت هست، که در توجهات خودتان و دوستانتان نیست.
■جالب است که حتی در روانشناسی تجارت و بازرگانی گفته میشود هر وقت برای خریدن چیزی هزار دلیل پیدا کردید و در خودتان احساس فشار و اجبار برای خریدنش دیدید و توهم زدید که فقط با داشتن آن است که زندگیتان بهتر میشود؛ کافیست فقط هفت روز دست نگه دارید. بعد از هفت روز خیلی از آن دلایل پوچ میشوند و باد فشار درونیتان هم تنظیم میگردد و به تعادل میرسید، و خرید بهتری میکنید.
□و یا در اخلاق سیاسی جدید گفته میشود که آزادی مطبوعات و آزادی احزاب جزو فضیلتهای اجتماعی هستند و محال است بدون وجود آنها یک جامعه رشد خاصی بکند.
●به قول والتر لیپمن، جایی که همه یکجور میاندیشند، در واقع هیچکس فکر نمیکند.
○اما اگر این آزادی تامین نباشد و فقط چاپلوسان و یا منفعتطلب آزاد باشند، نه تنها به خطاها و ریسکهای اجتماعی بیتوجهی میشود؛ بلکه نوعی حالت جهل مرکب پدید میآید که خطرناکترین پدیدهی بشری است. یعنی هم نمیدانیم؛ و هم نمیدانیم که نمیدانیم. به قول معروف:
آنکس که نداند و بخواهد که بداند.
جان و تن خود را ز جهالت برهاند.
آنکس که نداند و نداند که نداند.
در جهل مرکب ابدالدهر بماند.
■ما گاهی نیازمند همنشینی با افرادی هستیم که خطاهای ما را ببینند و دلسوزانه یا غیر دلسوزانه به ما تذکر دهند. رشد ما نیازمند چشیدن تلخی انتقادات سازنده و حتی غیرسازنده است. گاهی پنجرههای گشوده بر حقیقت که در نقدها هست، بسیار فراختر از روزنههای تعریف و تمجید است. گاهی تیغ نقد مانند هرسهای باغبان باعث رشد میشود و تمجید مداحان آفت رشد میگردد.
□در چنین جاهاییست که بزرگان گفتهاند بر دهان چاپلوسان خاک بپاشید. اینان دانسته و نادانسته دارند برای شما چاه میکنند.
✅ با ما باسواد شوید
🚩 نهضت سواد رسانه ای انقلاب اسلامی استان گیلان
🌐
@nasra_guilan