گاهی خیال می‌کنم از مـن بریــده‌ای جـایی دِگــَر نگارِ دِگــَـر برگـــزیده‌ای گاهی خیال می‌کنم اِی ماهِ پشـتِ ابر آلودگـیِ خـلوت ایــن بنـــده دیـده‌ای گاهی خیال می‌کنم از من جـدا شدی دیدی گـناهـکارم و پا پَس کشـیده‌ای گاهی خیال می‌کنم ازجمعه خسته‌ای آنقـدر طعــمِ تلخ غــریبی چـشیده‌ای گاهی‌خیال‌می‌کنم از طاق نصـــرتِ،،، این شهرِشَر تومیوه‌یِ‌خِیری‌نَچیده‌ای گاهی خیال می‌کنم از اشک‌ِچشـم‌ِمن تنها نِفـاق و دردِ دورویی خــریده‌ای گاهی خیال می‌کنم از گوشـه‌یِ بقیع بغضــی برای ســینـه‌یِ من آفریده‌ای گاهی خیال می‌کنم ازاین همه دروغ تنها به فکر سیصــد ُو اَندی پدیده‌ای گاهی خیــال می‌کنم از داغِ مــادرت مثل حسـن چقــدر لبَت را گــَزیده‌ای گاهی خــیال می‌کنـم هر وقت آمدی اَجـری برایِ عاشقِ درخـون تـپیده‌ای دور از خیال می‌شدم و می‌زنم صدا هرجـا صدا زدم تو صـدایم شنیده‌ای شعر:حسین ایمانی