eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
365 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
142.7K
«قبله ی دل ها» زهـــر کینـه بر جــان ، او شــراره می زد آتــش بـه دل و قــلـب ، پاره پاره می زد درد و غمش افزون شد جانـش قــدح خون شد وای از این مصـیبت_وای از این مصـیبت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رو به سوی قبله کرد،آیه های قرآن خواند بر دامـن گلزارش، او گلاب اشک افشـــاند گوهری ز مژگان سفت زیـر لب خـــدایـا گفت وای از این مصـیبت_وای از این مصـیبت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یک داغ فـــزون گـــردید ،بر روی دل لاله عسکــــری کـــنار او ، می زنــد ز دل ناله با دیــــده ی تر گرید در سوک پـــدر گرید وای از این مصـیبت_وای از این مصیبت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تا قبله ی دل ها را، با دیــده ی تر بردند مرغان حریم قدس، سر به زیر پَر بردند آهســــته به زیر خاک رفت آن تن چون گل پاک وای ازاین مصـیبت_وای ازاین مصـیبت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:حاج سید هاشم وفایی @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اشڪ غم جارے شده،امشب از دیده ے ما سـوم ماه رجــب، شــــد به پا بزم عزا بارالها ســامرا شــهر اندوه و غم است دل پرازشورونوا،فصل حزن وماتم است حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حـضـرت هادے شده، کشته از زهر جفا در عـــزایـش ســـــامرا، شده مثل کربلا آســــمان دیـــــده‌ام، پر سـتاره مے شود قلبــم از داغ غــمش، پاره پاره مے شود حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اے که شیر ازمعرفت،بوسه زدبر پاے تو عرشیان و خـاکیان، عاشق و شیداے تو اے که دشمن شدخجل زان همه احسان تو کم بود گـــر هستیــــم، را کنم قربان تو حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ درعزایت عسکری،خون جگر با چشم تر ابرچشمم خونفشان، سینه باشد پر شرر داروے درد هـــمه، مهــــربانم مے روی جان و جـانان همه ، مثل جانم مے روی حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ صـاحب بزم عــزا ، مهدے صاحب زمان تسلـــــیت آقاے ما ، تسلـــیت آرام جان ناله کــن اے دل چو نی، با نواے بے نوا گریه کن ( نجوا ) کنون ، بر غریب آشنا حضرت هادے مدد (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:استاد غلامرضا ابوالقاسمی نجوا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ صلے الله علیڪ یا مولا یا علے بن محمد یا امام هادے ع یابن رسول الله نالــــه زد از قلمــــــم باز به اواے غــــــریب اشڪ خون می‌چکد از واژه به اغوش حبیب واے بر هـر که نشـــد از دل و جانش یارت اے خوش آن کس که بوَد درغم توغمخوارت شده شرمنده همـــــه جن و ملڪ از کرمت شده دلتنــــگ دلـــم باز بـــراے حـــــرمت رَخت ماتم به تـن جمله محـــــبان شما ست زین سبب سامره امروز همه غـــرق عزاست هر که را می‌نگرم از غـــم تو نوحه گر است سامره ، کرببلا ، کوفــه و قم خونجگر است‌ کوه غم بر کــمر یوســــف زهـــــراست خدا دل او خون چو دل حضـــرت مولاست خدا من شنیدم که شبی حمله به بیتـــش کردند بس که ایـن قـــوم جـــــفاکار فلڪ نامردند نه عــــــبا بود به تــن نه به ســـــرش سلانه حــــــرمت آل عبا ، نیمـــــه شــب و میخانه زین مصیبـــت کـه روا گشـــــت بـه آل طاها پی مرکب ، وســــط کوچــــه ، پیــــــاده آقا رود ظلمی‌ست که دشمن به زمین جارے کرد واژه ها سوخت و چشــــم قلمم زارے کرد.... شعر: ابوالفضل عامرے(قم)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ گُلے از گلشـن باغ ِ نبـــوے (ص) ، پَـرپَـر شد شـیعیان را ز غمـــــش خاڪ عزا بر سر شد بلبل غمزده، خـــاموش شد از غصه چو دید گلـے از حــاصــل بســــــتان ولا ، پـرپــر شد حضرت هـــادے امـام دهمــین گشت شهــید معـــتمــد ، قـــاتـل ِ آن هــادے ِ نــام آور شد بود هم عابد و هم عالم و هــــم عــارفِ راز شهره در عِلــم و عمل ، آن مَـــهِ دانشـور شد قــدرِ گل ، بلـبـل شــــــوریــده بــداند امّــا... قــدر او نیــــــز بـراے هــمـــگان ، بــاور شد دسـتگیـر فقــرا بـود در آن عـصـــــر فجــیع غمگسار دل هـــر مــرد و زنِ مضــطـــــر شد مُلڪ شــــیعه ز غمش رَخت عزا بــر تن کرد در غــم سبـــط رضـا ، زاده‌‌اے از حیــدر شد معتمد ســــوخت چو با زهر جفا سینه ے او زار و شـرمنده ازین ظلم ، مِے و ســــاغر شد قتل، یڪ لکّـه ے ننگ اسـت به دامـــانِ بشر مـــرگ ، در راه خـــداوند ـ ولــے زیــــور شد این ستم با که توان گفت که از جهـل و عناد مرتکـب ، دست ستــمکار ِ ســــتــم پَـرور شد کرد طوفانِ اجل ، شمـــعِ رخـش را خـاموش تا که پروانه ے جـــانش ، به سوے داور شد گرچه ماه رجب است ومَهِ شور است وشعف گویے امشــب که "محــرّم ـ صفری" دیگر شد زهر کیــن سوخت اگر اهل زمین را نه عجب عرشــیان را ـ ز غــمش ، دیده و دامن تر شد نه فقـط در غــم او ارض و سـما نوحه گرند که غــمین در غــم او ـ حضــرت پیـغمبر شد جام لبّیــڪ ـ چو بگــرفــت ز (ســاقی) اجل آخــرین جــرعه ے مستـانگی‌اش کوثــر شد. شعر:استاد سید محمدرضا شمس (ساقی)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅ " به طه به یاسین بسیار زیبا 👌 عجب شور وشینے،عجب کاظـمینی دوتا گــــنبد زرد و چنــــد تا کبـوتر چه گلدسته هایی،چه حال وهوایی دو پرچـــم دو گنـــــبد دقیــقا برابر همه گـــــرم راز و نــــیاز و زیارت همه مات و حیران ،همه دیده ها تر قیامت شده در حــــرم مثل محشـر عجب ازدحامے شده ازمحبان حیدر حرم پرشده از هیاهوے زوار از ره رسیده سراسر سلامے به آقـــا جــــوادالائمـــــــه ، سلامے دگرمحضر پاڪ موسے بن جعفر دو دلبر که غـــــــرق صفاے خـدایند به درد دل عــاشــــــقان آشــــــنایند توجه توجـــه چــه حُســــنِ قشنگی که هر دونفر آشناے علے بن موسے الرضایند من از جیــــره خواران ابن الرضـایم گـــداے گـــــدایـان ابـن الرضـــــایم شدم محتــــرم نزد مردم چـــــرا که غــلام غـلامــان ابــــن الرضـــــــایم غم او غم من ، ســـرورش ســرورم که گریان و خنــدان ابن الرضــــایم مرا کرده در بنـد خــــود با عطایش اســـیرے به زنـدان ابـن الرضــــایم بهشـــت دل مـن بُـــوَد کاظـمینــش هـــوایی ایـــــوان ابــن الرضـــــایم شود شاه مشهد خـــودش میــزبانم زمانے کـــه مهـمـــان ابن الرضـــایم هـمه افتخار و غــرورم همین است محـبّ محـــــبان ابــن الرضــــــایم جوادے و جــود از تو معــنا گـرفته عـطا و کــــــرم از درت پا گـــرفته خــدا با قــــــدم هاے با برکـت تو ، ولایت براے علے بن موسـی گـرفته علے بن موسے الرضــــا را تو جـانی نه جــــان رضــــا بلکه جان جهـانی کسے نا امیـــــد از درت بر نگــردد تو هـــم مثل باباے خــود مهـربانی در این خاندان که همـه اهل جودند جــوادِ جــــوادان ایـن خـــــانـدانی تو در کـــودکے بر دو عـــالم امـامی شهادت نصـــیب تو شـد در جـوانی به روے زمیــن بوده اے گـرچـه آقا ولے زندگے کــــــــرده اے آســمـانی نگـفته، تویـی با خبـــــــر از درونم تو درد مــرا از نگاهــــــم بخـــوانی تو باب الحوائـج ، تو باب المـــرادی بده حاجتـــــــم را کـه تو مے توانی شعر:رضا یزدے (اصل)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ولادت حضرت علی اصغر ع بر همه عاشقان و رهروان حسینی مبارک باد شش ماهه ای که یاری دین کرد،اصغر است سرلشکــــری صــغیـر که در رُتـبه اکبر است کوچکــــترین شمـــایل قـرآن ناطـق اوست زیباتـــــرین تجلّی و تفســــیر کـــوثر است دستان کوچکــــش که بود مُتصـل بعـــرش مشکل گشای خلق جهان همچو حیدر است هر سائلی که دست نـیازش بســـوی اوست دارد یقین که فضـل و عطایش مکـرر است سِـــــــرّ بقاء نهضــــــت جــــــاوید کـــربلا اعجـــــاز خـــون لاله ی بستان حیدر است شش بیت این غزل که شقایق سروده است مـــــدح وثـنای شــش ورق یاس پرپر است شعر: استادحمید رضازاده
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ « مظهر جود و کرم » مظهـــر جـود وکَــرم شمس فروزان هُدی نهمین حجــت حق لاله ی بســـــتان رضا طلعتش آینــــــه ی وجـــه خداوند کریم صــــاحـب نام محمــــد ، گل باغ طاهــا بی نظیر است به تقـــوی و ملقب به تقی بی بدیل است به بخشایش واحسان وسخا گشته در کودکیش بر هــمه ی خَلق امام کرده این خلعت فاخر به تنش دست خدا خردسال اسـت ولی پیر خرد طفل رهش ســـرنهادند به راهش همـــــه ی اهل ولا روشن از نور وجودش همــه آفاق وجود از فروغ رُخ او شمــــس کند کسـب ضیا حُسن و آوازه ی جُودش همه جاپیچیده بهره بردند ز خــــوان کـرمش شاه وگدا زائـــــران حرمــش خیل ملائک هستــند ذکرشان مدح جواد است به هرصبح ومسا سائل کـوی تقی هر که شــود از در صدق همـــه ی حــاجـت او را کند از لطـف روا هـر دل غـــمزده ای در حـــرمش پای نهد شود از هـر غــــم جانکاه به یکــباره رها خادم درگه او هست ( شقـایق) تا حشر سـرفرازی است، غلامی درش در دوسـرا شعر:استاد حمید رضازاده "شقایق"کرمان
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ « غنچه تماشایی » بیا که سیر چمـــن در بهــــار باید کرد ز طرف باغ ولایـــت گـــذار باید کرد یگانه لاله ی نشکفته ی حسین شکفت بیا که رو به ســـوی لاله زار بایـد کرد برای دیدن این غنچـــه ی تماشــــایی گلاب اشک به راهـش نثـــار بایـد کرد مدینه از قـدم او بهشت امیــــد است بیا که رو به ســــوی آن دیار باید کرد اگر چه مصحف عمرش تمام شش ورق است به عمر کـوته او افتخـــــار بایــد کـرد شب ولادت او شد بهـــار شــادی وغم اگر چه زین دو یکی اختــیار باید کرد به آستانه ی باب الحــوائج ای مسکین به غیر عــــرض توسـل چکار باید کرد همیشه خوانده ام او را به وقت شادی وغم کـه نام نامی او را شـــــــعار باید کـرد ز خــــاک درگــــه او بر مدار سرای دل که کسـب عزّت و قدر و وقار باید کرد شبی به کرب وبلای حسین،محفل اُنس به یـاد اصغــــر او برقـــــــرار باید کرد گه شــــهادت خود با تبسمش می گفت که عشـــــق را به جهان پایدار باید کرد به مهر او چو«وفایی»همیشه روکن،دل که فکــــر روشـــــــنی شـام تارباید کرد شعر: حاج سید هاشم وفایی
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ توفـــیق دارم، از گُلِ زهرا بگویم از کـــوثرِ دوم، مَـــهِ طاها بگویم از اولـین ابنُ الرضـــا، زیبا بگویم با لفظ ومعنای بسی شیوا بگویم اما چگویم، زانکه در مدحش خدا گفت: نتوان کسی وصفِ جوادِ بنُ الرضا گفت من وصفِ "لا اُحصی ثَنائِک" را چگویم او که نمی آید به وصفِ ما، چگویم از "اَشبهُ الناسِ" شَهی والا چگویم خود، از یکی یکدانه ی بابا چگویم آمد به عالم، برکت آل محمد یعنی تمامِ عشقِ عترت، جودِ سرمد زیبا مگو! زیبایی از او خوش جمال است آقا مگو! آقایی از او در کمال است یکتا مگو! یکتاییِ حق را مثال است لیلا مگو! لیلاییِ زهرا و آل است به به از این هیبت، که سر تا پاست حیدر الحق که باشد اسمِ اعظم را مصور او روشنی بخشِ چهل سال انتظار است میلادِ او، محصولِ صبری بی شمار است عمریست بابایش برایش بی‌قرار است حالا ز شوقِ دیدنِ او اشکبار است تنها رضا نه، که در این چشم انتظاری آلِ پیمبر، کرده بس لحظه شماری چشمِ رضا معطوفِ دیدار جواد است یعنی که محوِ ماهِ رخسار جواد است حالا تبسم بر پدر کار جواد است بابای او هم نیز دلدار جواد است هم مستِ بابا شد جوادِ آل احمد هم محوِ او شد عالم آل محمد هر کس جوادِ بن الرضایش، هست رهبر راهش یقین باشد، همان راه پیمبر او که صِراطُ المستقیمَش هست حیدر باشد سفیرِ مکتبِ زهراي اطهر آقای ما از روز اول کوثری بود از کودکی مَشی و مرامش مادری بود از ابتدای کودکی در حق فنا بود با اَشهدَش معلوم بود عبدِ خدا بود شهزاده ای از خاندان "هَل اَتا" بود معنای "تطهیر" و دلیلِ "اِنَّما" بود قرآن سراسر مدحِ آن محبوبِ دلهاست او شیعه را الهام بخشِ آب و گِلهاست او سفره از جود و کرم گسترده دارد او سائلانِ محترم گسترده دارد بی خانه را، باغِ اِرم گسترده دارد در قلبِ عشاقش حرم گسترده دارد مُلک و مَلَک، در سایه ی جودِ جوادند جن و بشر، در اصل از بودِ جوادند نوبر کنید ای مردم از حسنِ صفاتش جودِ زیادش، چشمه ی آب حیاتش بوسه خوش است، از کامِ نوشیده فراتش مومن زنَد تکیه، به کشتیِ نجاتش از آیه ی "یَومَ وُلِد" تا "یَومَ اُبعَث" گویای اینکه: اوست اَسراری ز مبعث گرچه فلک، در سایه ی او هست ایمن با کفر و شرک و ظلم، ذاتاَ هست دشمن تیغِ زبانِ او، علیهِ شُبهِه مُتقن روشنگری هایش، همه قولی مُبَرهن هر مدعی را بر سرِ جایش نشانده هر منحرف را او به رسوایی کشانده او که بدیها از خودیها دیده بسیار زخمِ زبان از این و آن بشنیده بسیار حتی ز دستِ دوستان رنجیده بسیار در غربتِ خود، بهرِ خود گرییده بسیار او را ز تهمت دوستان، تهدید کردند چهره شناسان در نسَب، تایید کردند با اینکه عمرِ حضرتش بسیار کم بود دریای علمش در همه عالم علَم بود در خانه ی خود هم مواجه با اَلَم بود مقتولِ همسر، کشته ی زهرِ ستم بود در حجره در بسته وقتی دست و پا زد با کامِ عطشان، شاه عطشان را صدا زد از بسکه در جانش، عطش بالا گرفته با یادِ جدش، شورِ واویلا گرفته هنگامِ رفتن، ذکرِ یا زهرا گرفته بر بامِ خانه چند روزی جا گرفته بالِ کبوترها به جسمِ او امان بود اما شهِ بی سر، بدونِ سایبان بود شعر: حاج محمود ژولیده
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ میلاد امام جوادالائمه (ع) مبارک باد. فروغ مصطـــفی آمــد جــواد ابـنُ الرضا آمد عزیـــز مرتضــی آمـد جــــواد ابـنُ الرضا آمد زیثرب می وزد یاران نویـد ســــبزه و باران نســـیم دلــــــربا آمـد جــواد ابــنُ الرضا آمد چراغ بـزم ایــــمانی طلوع صبـــــح رحمانی امــــام اَتـقیــــا آمـــد جــــواد ابنُ الرضا آمد نُهم آئينه ی عصــمت سراسر جلوه ی رحمت به گلزار ولا آمــد جــواد ایــــنُ الرضــــا آمد ز نسل حضـــــرت خـــاتم بـرای مــردم عالَم امــــیر و مقتـــدا آمد جــــواد ابنُ الرضا آمد گواهی می کند دنیــــا ز سمـــت گلشن طاها شمیـــــم جانفـــزا آمــد جـواد ابنُ الرضا آمد ز هرگلشن رسد بویـش رسیده عطرنیکویش به هر بســـتان صـفا آمد جواد اینُ الرضا آمد برای خاکیان اکنون به دسـت چرخش گردون بهـــــار آشــــنا آمـــــد جـــواد ابنُ الرضا آمد اگر فصل خــزان داری اگر دردی به جان داری به هــر دردی دوا آمــــــد جواد ابنُ الرضا آمد به لطف کبـــــریا بنگـــــــر به تقدیر خدا بنگر قَدَر آمد قضـــــــا آمد جـــــواد ابنُ الرضا آمد بیایید ای تهـیدستــــان بیایید ای همه یاران کرَم آمد عطا آمـــد جـــــوادابنُ الرضـــــا آمد به سائل هابگو،ای دل مرانید این زمان محمل امید آمد سخـــا آمد جــــواد ابنُ الرضــــا آمد چه جانی وچه جانانی چه جودی وچه احسانی بیا دست خـــدا آمد جـــــواد ابنُ الرضـــا آمد ز لطف جوشش عصمـت برای تشــــنه رحمت ببیـــــن آب بقــــا آمد جـــــواد ابنُ الرضـا آمد چو «یاسر»آسمانی شو در اینجا جاودانی شو کــه از هــر ســــو ندا آمد جواد ابنُ الرضا آمد شعر:حاج محمود تاری یاسر
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ در مدح غنچه سرخ کربلا، حضرت علی اصغر(ع) صدغنچه ی گل وا شدمیـلادعلی اصغر خورشید شکـوفا شد میـلاد علی اصغر لبخند رباب از او در غنچـه گلاب از او گل غرق تماشــــا شد میـلاد علی اصغر هم جان حسین است این هم نوردوعین است این هم عشق که پیدا شد میـلاد علی اصغر این اختر تابنـــده این گــــوهـر ارزنده این قطره که دریا شد میلاد علی اصغر این کودک همچون ماه آییــنه ی ثارالله روشنگــــر دلها شد میـلاد علی اصــغر خورشید سبـو گیرد گلبوسـه ازو گیرد خــرم دل صحــرا شد میلاد علی اصـغر برچهره ی این کوکب لبخـند زند زینب یعنی که چـه زیبا شد میلاد علی اصغر گل ماه طلب آمـد در مـــاه رجب آمد ماهی که مصــفا شــد میلاد علی اصغر این غنچه نو رُسـته گلبرگ نظر شسته آیینـــــه ی طـوبا شد میلاد علی اصغر این طفل شقایق رواین طفل حقیقت جو عشق آمد و برنا شد ، مـیلاد علی اصغر خورشید قمر دارد یعنی که پســر دارد زین آینه شیـــدا شـــد میلاد علی اصغر با نظم چنین فاخر از درگــه او "یاسر" لبریــــز تمــــــنا شـــد میلاد علی اصغر شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ مظهر عدل و داد می آید یار نیکــــــو نهاد می آید عود آریدوگل بر افشانید که امام جـــــواد می آید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ولادت جوادالائمه (ع)برشیعیان جهان مبارک «جوهر اجتهاد» ای مسیح فصـیح حق فـــریاد ای کلیـــــم هدایــت و ارشــاد ای خلـــیل جهــان داد و و داد وارث مصطــــفی نیـــــک نهاد رکن بنـــــیان بر افکــــن اِلحاد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حق پرست و پیمبــری خصلت فاطمی خو و حــیدری خصلت مجتبی خلق وصفدری خصلت حق مدار و مظـــــفری خصلت در ره عدل و دین مجاهدو راد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اعتبارت چــــو اعـــتبار حسین اختیارت چـو اختــــیار حسین نخل عمرت شکـوفه بار حسین در شجاعت به اقتـــدار حسین در عبــادت بـه رتبـت سجــــاد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ باقــــری علم و حـامی قــــرآن صـــادقی حلم و مظهــر ایمان واقـــف سِـــــرِ عــــــالم امکان صاحــــب عــــــلم عَّلم الـقرآن گوهــــــر بحـــــــر عالم ایجاد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خـــــلف پاک مرتضـــــــایی تو پـــور سـلطان ارتضـــــــایی تو جلوه ی حضــــرت رضــایی تو بر رضـــای خــــــدا رضـایی تو مجـری عــدل و خصم استبداد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نهمیـــــن آیـت ولایــــت حـــق دیـــن حق را صـــــلابت مطلق گشـته از نور ســــرمدی مشتق تا شـــود عــالمی به حق ملحق قد علم کــــــرده در بر اضــداد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ هـــادی از احــــترام تو گل کرد عسگـــری با مقــــام تو گل کرد مهدی از عطــــر نام تو گل کرد باغ دیـــن با پــــیام تو گل کرد ملک ایــــمان شـــــده ز تو آباد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مجـــری عــدل و داد بود جواد روح حـج و جــــهـاد بود جواد معنـــی اعتــــــقاد بود جواد جوهــــر اجتـــــــهاد بود جواد در حقـیـــت جــــواد بود جواد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اوســــت روح نــماز در عــــالم اوســـت با اعـــتزاز در عـــــالم او بُــــوَد دلـــــــنواز در عــــالم سینه هرگــز "فـراز" در عــــالم بی تـــولای او مــــــباد مـــباد شعر: فــــراز مردانی @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ بحرجود آمد وسرچشـــمه ی احسان وسخا نهمین حجــــت حـق مـاه فــــــروزان هدی نُه فَلک در قدمـــش آینه بندان شــده است عالم از آمدنــش غـــــرق گل و شــور و نوا پسر حضرت خورشید و خـودش ماه تمـام آنکه روشن شده از نور رُخش ارض و سـما مظهر جود و مســما به جواد اسـت و تقی صـــاحـب نام محمــــــد ، لقبــش ابـنِ رضا ســــالها منتظــــرش بود دل حضـرت عشق تا که حق گـوهر یکــــــدانه به او کـرد عطا نیســــــت در آل نبـــــی با بـرَکت تر از او آمد و بست به علمــــش لب هر یاوه ســـرا دست حق دوخته بر قامت او جامه ی فضل خردســــالی که امام اســــــت به پیران وفا چشم سلطان خراســــان شده روشن امشب بزم شادی شـــــده در عــــــــالم امکان بر پا هر گـــــــدایی که رود بر در مهرش به یقین از ســـــــخا و کَـــــرمش می شود او کامروا موسم جشن وسرور است بخوان نغمه شور مطرب عشق برقص آمـــده در بــزم صـــــفا عالمی پر شده از عطر " شــــــقایق" امـروز فوج فوج ملک آیـــــــــند به تــــبریک رضـا شعر:حمید رضازاده " شقایق"کرمان ۱۴۰۱/۱۱/۱۲ @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ « ماه و خورشید » می رود ماه رجـــب خورشید شعبان می رسد می رسد خورشید شعبان و درخشان می رسد از شکـــــوفا گشــــتن گلهــــای رنگارنگ عشق بوی عطــــر عاشــــقی در هر خیابان می رسد مـاه شعبــان در خــــودش دارد طلـوع آفتاب کــــز طلوع آفتابــــش صـــبح تابان می رسد هـــر طلوع بامـدادش با نویــــدی تواَم است از افق هایـــش مـــدام آیات رحمان می رسد چون گلستـان است این ماه دل انگیز و ببین لاله ی ســـرخی برای این گلســـتان می رسد خیز ای لب تشنـــــه ی دیــــدار تندیس ادب آن زلال عشــق بر لب های عطشان می رسد چشـم بد دور از حــــریم روشن عطر و نماز بنگـــرید ای عاشـقان مولای عرفان می رسد این تماشـایی ترین باغ از تبار مصطفی ست کــــز درونــش ســـرو زیبای بهاران می رسد بی سر وسامان نخواهد ماند دیگر بعد ازین هر دل آشـــفته ای اکنون به سامان می رسد در هــمیـــــن مــــاه لبالب از تجـــــلای امید یوسف کنــــعانی ما ســــوی کنعان می رسد ماه شعبان خود گواهی می کند این ایده را اولین بار است خورشید گل افشان می رسد شمعــــدانی ها کنــــــار نـــرده های اطلسی خُرم و سرسبز «یاسر»سمت ایوان می رسد شعر:حاج محمود تاری «یاسر»
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ شعر رجب و شعبان ‌؛ ماه شـــعبان و منــــم دلداده ی کــــرب و بلا کربلایی کز نسیـــم اش بوی جانان می رسد یا حســـــین ای جــان و جانان تمام عاشقان هرشب جمعه به کویت نغمه ی جان می رسد مــــا همـــــه یار تو و دلداده ی کـــــوی شما لطف تو بر خـــیل یارانت ز احسان می رسد ما محـــــبان توایــــیم و میهــــمانان تواییم ازحریمت بی عدد احسان به مهمان می رسد هرچه می خـــواهم نگــــریم در مه میلاد تو باز چشــــمانم به دیـــدار تو گریان می رسد یاد خشکــــیده لبانـــت روز گلگون عطـــش دل به سوی قتلگاهت غــرق توفان می رسد از کنار مرقـــد شش گوشـــه ات ای سر جدا نالـه ی مـا جـــانب سقــــای طفلان می رسد پیش چشمانم دو گنبد می درخشد مثل ماه زین دو گنبد نور عشق و نور ایمان می رسد اصل مصراع : ماه شعبان و مـنم در کربلای غــرق عشق التماس دعا شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
┄┅✵﷽✵┅┄ باز این جمعه رسید و خبــر از یار نشد وقــت دیــدارِ رُخِ مـــاهِ شــبِ تار نشد آخرین جمعهٔ ماه رمضــان هم طی شد چشـــم آلـودهٔ مــن ، لایــق دیدار نشد دائمــاً دَم زدم از خــال لـب یار ، ولی این دل مـدعی از فاصـــله بیمــار نشد غفلتم باعث این غیبت طـولانی اوست حیف ! این بندهٔ غفــلت زده بیدار نشد یوسفی راکه ز خودخواهی ما زندانیست کسـی از سلـسلـهٔ مــا که خــریدار نشد ظاهـراً بـر لب من ذکر دعای فرج است سستیِ حـالِ دعــا چــاره این کـار نشد کاش می شد که فقط شیفتهٔ او بودم هرکه شد عاشق او ،در پیِ اغیار نشد "کیمــیا"یی که نظــر بر کــرم او دارد نا امیـد از کـرم و مرحمت یار نشد شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
پورعباسی: ‍ ‍ ‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ : دامن کشان رفتی،،، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دامن کشان طـــی شد( دو مـاه عـــزایت)۳ من گــــریه ها کـــردم(توی روضه هایت)۳ در روضه هایت جان گرفتم من بر درد خــود درمان گرفتم  من حسین جانم حسین جانم خدا رو شکر که نام تو (شــده  اَز بر ِ مــا)۲ که سایه داره  پرچمت (به روی ســــرِ مـا)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از کـــربلا  گفتــــم ،(دلـم  شــد  هــوایی)۳ از روضه هــــای تو (چه سخته جــدایی)۳ شکوه  خیمه ی  ماتم  خداحافظ نوا و اشک و آه و دَم خدا حافظ خداحافظ خدا حافظ می دونی از فراق تو (که دارم می میرم)۲ یه کاری کن بیام حرم( تا آروم بگــــیـرم)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ پـــر زد دلـــم بــازم ( به سمت خراسان)۳ دســـتم به دامــانت ( غـــریب غــریبان)۳ دوباره خسته ی راه آمدم رحمی به  دنبالِ سـر  پناه  آمدم  رحمی رضاجانم رضاجانم برای کـــربلای ما ، یه (لطـــفی  به ما کن)۲ تو رو به جان مادرت،( برامـــون دعا کن)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ماه صـــفــــــر  بازم ( رســیده  به  آخــر)۳ ز داغ عــــزیزانــش، (عــــزاداره  مــــادر)۳ مدینه غصه دار حضرت زهراست دوباره بعد پیغـــمبر علی تنهاست (علی جانم علی جانم)۲ گـرفته آتیـــش ستـــــم ( به آیات  کـوثر)۲ دوباره گشته غرق خون( گل یاس حیدر)۲
دل من به غزه رفته ست و نمانده جان؛ خدایا و «سیعلم الذین ظلموا...» بخوان خدایا نه توان دیدنم هست و نه طاقت شنیدن تو بگو چه می‌شود آخر داستان، خدایا «وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ»...آری تو بگو چیست در انتظار ظالمان؛ خدایا « فَأَخَذْناهُ...» فروبگیرشان به آه طفلی- که یتیم شد در انفجار ناگهان، خدایا نه کلاس درس مانده‌ست و نه مشق ناتمامی همه سر به سر قبولیم در امتحان، خدایا نه طلوع صبح فردا ،نه سرود صبحگاهی نه مناره‌ای که برخیزد از آن اذان، خدایا تو امان خائفینی، فقط از تو خوف دارم تویی آرامش این گریه‌ی بی‌امان، خدایا پی کوچ دسته‌جمعی‌اند جمع سینه‌سُرخان که به پیشوازشان سرخ شد آسمان، خدایا به تو دلگرمم و دلخوش، به تو و کلام قرآن... «و سیعلم‌الذین ظلموا...» بخوان خدایا - ارجاعات: ۱- سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ (۲۴۳سوره مبارکه شعرا) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی باز می گردند. ۲-وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلۡعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمۡ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ(۸۵،سوره مبارکه نحل) هنگامى که ستمگران عذاب را ببینند، آنگاه نه به آنها تخفیف داده می‌شود و نه [به هیچ وجه] مهلت داده مى‌شوند. ۳-فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ ۖ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (۴۰، سوره مبارکه قصص) ما هم از آن ظالم و لشکر و اتباعش سخت مؤاخذه کردیم و همه را به دریا افکندیم، پس بنگر تا عاقبت کار ستمکاران به کجا کشید؟! ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @navaye_asheghaan
نوحه رحلت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» ........... شهر مدینه گشته سیه پوش بیت ولایت گردیده خاموش رفته از دنیا سید بطحا در عزا باشد حیدر و زهرا آه و واویلا ......... از چشم زهرا خونابه ریزد دیگر نبی از بستر نخیزد باغ دین شد بی باغبان امشب اشک غم ریزد آسمان امشب آه و واویلا ......... گردد از امشب آغاز غربت بر مرتضی و بر آل عصمت در سقیفه از فتنه ی اعدا قتل زهرا را میکنند امضا آه و واویلا ......... بعد از نبی با قلب شکسته اجر علی شد دستان بسته با تنی خسته با رخی نیلی یاس او گردد طعمه ی سیلی آه و واویلا ......... شاعر ؛ امیررضا فرجوند @navaye_asheghaan
215.3K
ıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıı ⇆ㅤ◁ ❚❚ ▷ㅤ↻ بر رخ من دیده وا کن، دختر خود را صدا کن ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌ @navaye_asheghaan
110.4K
واکن چشماتو گل حیدر که تو هستی حاصل حیدر دمی بگشا لب تکلم کن غمت باشه قاتل حیدر مگردان رو از من تنها ببین احوال مرا زهرا پاشو بانوای همه هستم که تنها ماندم بر اعدا تویی تنها یاور حیدر همه هست وباور حیدر غریبم من بی کس و تنها تو ماندی تنها بر حیدر شعر و اجرا :طاهر کاشانی @navaye_asheghaan
ایام فاطمیه ؛ ایام حزن واندوه ال محمد ص بر جمیع عاشقان ولایت تسلیت باد زبانحال حضرت زهرا س درد پهلو طاقتم از کف ربود هیچ کس از درد من آگه نبود سوختم در شعله های بی کسی با دل بشکسته و روی کبود با هجوم ظالمان بر خانه ام میخ در ؛ در سینه ام ماوی نمود زان تهاجم سینه ام مجروح شد بود فریادم بلند اما چه سود غنچه نشکفته ام پر پر شد و این مصیبت بر غم ودردم فزود درد پهلو انچنان شدت گرفت از قیام افتادم انجا در سجود ناله ام میرفت تا عرش برین از سویدای دل وعمق وجود بین دیوار ودر وان شعله ها اشک می امد زچشمانم چو رود بسته شد بر من دگر راه نفس در گلویم بغض سنگین بودو دود با چنین بی حرمتی در بیت حق شد شکسته عهد پیغمبر چه زود سوختم پروانه سان گرد علی بذل جان شرط است در بزم شهود با غزل شرح مصیبت مشکل است ای شقایق مثنوی باید سرود شعر:استاد حمید رضازاده " شقایق" کرمان @navaye_asheghaan
..........آتش در ملکوت........‌‌‌‌‌...... امت از داغ نبی سخت پریشان بودند آسمانها ز غمش سر به گریبان بودند حیدر و فاطمه بیش از همه نالان بودند وای بر اهل سقیفه... ، پی بحران بودند همه پیمان شکن و مظهر تلبیس و ریا عَلم توطئه بر پاست خدا رحم کند تیر فتنه ، پی دل‌هاست خدا رحم کند موسم غربت مولاست خدا رحم کند فاطمه بی‌کس و تنهاست خدا رحم کند از سقیفه شرر افتاده به جان زهرا سامری باز به سر فتنه‌ی اکبر دارد در دلش نیّت آزار پیمبر دارد آی مردم.....بخدا عقده ز حیدر دارد زنگی مست به کف شعله و خنجر دارد تا به آتش کشد از کینه ، سرای مولا میرود سمت سرایی که امید همه است مثل یک زلزله در هر قدمش واهمه است آی ابلیس مرو....‌. این حرم فاطمه است عرش را صاحب این خانه خودش قائمه است نسل قابیل ندارد ز علی شرم و حیا خانه ای که ز ازل بوده سر آغاز کَرم بی اجازه مَلک اینجا ننهاده است قدم اهرمن بهر هجوم آمده با ظلم و ستم هیزم آورده که آتش بزند درب حرم زوزه اش می شکند حرمتِ بنت طاها مردم انگار که در خلسه مرگند و سکوت سامری شعبده می کرد و خلایق مبهوت غافل از فاطمه بودند و حریم ملکوت کور بودند و ندیدند جلال و جبروت که بوَد منحصر دختر شاه بطحا شعله‌ور گشت دَر و خانه ی زهرا می‌سوخت پیش چشمان علی شاخه‌ی طوبا می‌سوخت همزمان با گل یاسش دل مولا می‌سوخت کوثر افتاد ز پا، سوره ی طاها می‌سوخت این شراریست که سوزد ز غمش ارض و سما لگد اهرمن و میخ در و سینه ی یاس آمده مثل خزان در کف خود دارد داس دل آیینه شکست از لگد آن خنّاس شد فدایی ولایت گلِ عشق و احساس در ره عشقِ علی ، فاطمه افتاد زپا بین دیوار و در افتاد و صدا زد بابا بین این قوم ببین دختر خود را تنها من بمیرم که غریب است در اینجا مولا قلم افتاد ز دستان " شقایق" اینجا.......😭 کی توان کرد بیان این مِحن جان‌فرسا شعر:استاد:حمید رضازاده " شقایق" کرمان @navaye_asheghaan