مانده ام در پناه ویرانه سست بنیان شده است این خانه ریخته بخت من به این شانه تا مگر بی قرار برگردی .... می وزد با نسیم گریه و آه می دود پشت شعر هام نگاه مانده حتی غزل چه چشم به راه بلکه در این بهار برگردی ...