#متن_روضه
#حضرت_عباس
#تاسوعا
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
إنّا فتحنای خدا یعنی اباالفضل
بی دست ما فوق دستها یعنی اباالفضل
هر کس گرفتار آمده آسوده باشد
دارالادای قرضِ ما یعنی اباالفضل
هرکی گرفتاری داره ، ذکر اباالفضل میگیره
نداره هیچ راه چاره ، ذکر اباالفضل میگیره
یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است
رمز قبولی دعا یعنی اباالفضل
نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است
جمع شجاعت با سخا یعنی اباالفضل
دست ردش را ارمنی ها هم ندیدن
باهر غریبه آشنا یعنی اباالفضل
هر جا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان
هر جا که شد حرف از سخا یعنی اباالفضل
بر شأن او کل شهیدان غبطه دارند
بالا نشین اولیا یعنی اباالفضل
اصلاً علی را در وجودش جمع کردن
آئینۀ حیدر نما یعنی اباالفضل
یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم
سقای دشت کربلا اباالفضل
حاجات این جمع کن روا اباالفضل
آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل
روی لبم واویلا کسی ندیده توی دنیا
که با لبای تشنه سقا بمیره در کنار دریا
یار و علمدار من منو نذاری تنها ای کاش
به فکر غصه هایِ من باش یه کاری کن غریبم داداش
پاشو ببین ای سقا که حرمله سه شعبه داره
میشه رباب دیگه بیچاره تلظی میکنه شیرخواره
داداش ببین این لشکر چه نقشه های شومی دارن
همه میان به سمتِ خیمه به شوقِ غارت گوشواره م
بعد تو عباسِ من ، تنم می مونه زیر مرکب
دیگه میره اسیری زینب نداره محرمی از امشب
از سر نی می بینی داره میره خرابه زینب
به دست و پاش طنابه زینب تو مجلس شرابه زینب
▪️گفت داداش دیگه طاقت ندارم همه رفتن عباس مونده .. عاشورا اون موقعی که حضرت اباالفضل میخواست بره
یه ابی عبدالله بود
یه حضرت اباالفضل
یه عبدالله ابن حسن
امام سجادم که تو خیمه افتاده تو تب داره میسوزه .. وقتی گفت من برم ، گفت داداش تو بری همه لشکرم از هم می پاشه ..
▪️گفت دیگه سینه م طاقت نداره حسین ..😭
قربون این آقا برم ارباب یه نگاه بهش کرد گفت عباسم میشه بری آب بیاری برا بچه ها .. تا عباس این امر رو قبول کرد اول از همه خانوم سکینه تو خیمه ی بچه ها گفت عمو عباسم قراره آب بیاره ..😭
▪️یه نفر دوید تو خیمه ی رباب گفت رباب غصه نخور عباس داره میره آب بیاره..
🔸زد به دلِ شریعه وقتی صدای تکبیر آخر عباس بلند شد یعنی من رسیدم به شریعه
ابی عبدالله وسط لشکر ایستاده بود یه وقت یه نامردی داد زد به خیمه های حسین حمله کنن .. ارباب ما سراسیمه برگشت از صبح عاشورا وقتی ابی عبدالله میرفته به سمت میدان و بر میگشت هشت بار ابی عبدالله وداع کرده هر باری که بر میگشت صدای حسین بلند میشد به تکبیر ..
زینب کبری میگفت الحمدالله حسین برگشت حواست هست چی گفتم؟
الحمدالله داداشم اومد .. اینجا ارباب اومد دید نه هیچ کسی به خیمه ها حمله نکرده اینا دروغ گفتن .. عباس سراسیمه مشکُ پر از آب کرد از جا که بلند شد گفت
مسیرمُ عوض میکنم زودتر آبُ به لبای اصغر برسونم..
از وسط نخلستونا اومد یه نامردی رفت پشت یک نخلی اول از همه دست راستشو زدن ..😭
(روضه شروع شده ها ) عباس داره میاد دست چپشو زدن مشکُ به دندان گرفت شروع کردن به تیر زدن یه تیر به مشک آب زدن دیگه نرفت سمت خیمه ها..😭
اینجا دیگه نوشتن ایستاد مسیرشُ عوض کرد .. (الهی بفهمیم چی دارم..) میگم رفت تو دل دشمن همه فرار کردن شمر یه وقت گفت کجا میرید؟ کجا فرار میکنید؟ گفتن مگه نمی بینی عباس داره میاد گفت برگرد اون که دست نداره گفتن یه طوری نگاه میکنه همه از ترس دارن فرار میکنن ..
ای وای ..حسین... 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌