#مقتل
#ورود_اهلبیت_به_شام
#اسارت
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📜 در مقتل ابو مخنف آمده كه سرهاى شهداء را از دروازه خیزران وارد كردند.
سهل مىگوید: من از جمله مردم بودم كه دیدم نود و نه عَلم از دروازه وارد شد پس از سرها اسرا وارد شدند.
▪️ سر آقا حسین (علیه السلام) را بر رمح بلندى زده بودند و خولى آن رمح را مىكشید و به آواز بلند مىگفت:
انا صاحب الرمح الطویل
انا صاحب المجد الاصیل
منم آن كسى كه دشمنان یزید را كشتم و به خون آغشتم.
علیا مكرمه ام كلثوم با چشم گریان فرمود:
اى دشمن خدا فخر مىكنى به كشتن كسى كه جبرئیل گهواره جنبان او بوده و میكائیل ذكر خواب گوینده و اسرافیل به دوش كشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتم الانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراست و پدرش قاتل مشركین اس؟.. 😭
🔸خولى گفت اى ام كلثوم حقا كه دختر شجاع و خودت شجاعه مىباشى.
و فى نسخه اخرى سهل گوید:
سرهاى جوانان را شماره كردم هیجده سر بود بعد از سر امام حسین (علیه السلام) سر على اكبر (علیه السلام) را آوردند پس از او سر عباس بن على (علیه السلام) بر نیزه بود و حامل آن سر قشعم جعفى بود.
بعد از او سر عون بود نیزه دار سنان بن انس نخعى بود همین نحو سرها را پشت سر هم مىكشیدند و مىبردند.
▪️سهل مىگوید: پشت سرها اسیران آمدند پیشاپیش آنها زین العابدین (علیه السلام) با تن خسته بر شتر بغیر وطاء نشسته و پشت او مخدره بر ناقه سوار كه برقع از خزادكن داشت و هى ناله مىكرد:
و ابتاه وا محمداه وا علیاه وا حسناه وا حسیناه وا عباساه وا حمزتاه..😭
▪️ از روز سیاه خود مىنالید..
من نگاه مىكردم ناگاه دیدم صیحه بر من زد چنانچه بند دلم گسیخت پیش رفتم گفتم بى بى براى چه بر من صیحه زدى فرمود:
آخر حیا نمىكنى اینقدر به حرم پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نظر مىنمائى من عرض كردم خاتون من چشمم بركنده باد اگر نگاه بریبه به صورت شما كرده باشم.
فرمود كیستى؟
عرض كردم: سهل بن سعد شهرزورى از جمله غلامان شما و دوستان شمایم.
رو كردم به امام بیمار (علیه السلام) عرض كردم آقا من یكى از موالى و شیعیانم چه كنم؟
كاش در كربلا بودم و جان فدا مىكردم اكنون فرمایشى دارید بفرمائید تا اطاعت كنم؟
فرمود آیا پول همراه دارى؟
عرض كردم بلى هزار درهم موجود است.
فرمود قدرى از آنها را به آن حامل سر بده و بگو قدرى از پیش حرم دورتر ببرد تا مردمان اینقدر به ما تماشا نكنند..😭
عرض كردم به چشم
رفتم پول را دادم و برگشتم امام بیمار دعاى خیر درباره من كرد و این اشعار را با سوز و گداز مىفرمود.
اقاد ذلیلا فى دمشق كاننى
من الزنج عبد غاب عنه نصیره
و جدى رسول الله فى كل مشهد
و شیخى امیرالمؤمنین وزیره
فیالیت امى لم تلدنى ولم اكن
یرانى یزید فى البلاد اسیره
▪️ما حصل این كلمات این است كه اى كاش مرده بودم و روى یزید را نمىدیدم و او مرا اسیر خود نمىدید.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌