ز انواری که تابان است امشب حرا آیینه بندان است امشب حرا آن غار متروک زمان ها تجلی گاه قرآن است امشب حرا آن غار دور افتاده از شهر ز شوکت قبله ی جان است امشب حرا هر قلبه سنگش نقشِ قبریست که همچون اشک لرزان است امشب حرا سر برده در دامن نداند که خورشیدش به دامان است امشب ز خورشیدی که او دارد به دامان جهانی نور باران است امشب ز اعجازی که او دارد پیاپی حرا مبهوت و حیران است امشب شروع عصر ناب حق پرستی طلوع ماه ایمان است امشب حرا آن معبد مأنوس احمد ز نور وحی رخشان است امشب حرا طور تجلی هست و او را امین وحی مهمان است امشب به مأموریتی جبریل تا أرض روان از سوی یزدان است امشب به کف لوحی ز اسرار الهی به لب آیات رحمان است امشب که این آیات برخوان یا محمد بِاِسم ربک الأعلی محمد @nohe_sonnati