﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🔳 ﷽ 🔳🍃 ┗╯\╲ در مکتب حسین علیه السلام 9 راوى می‌گوید نوجوانى که گویا صورتش چون پاره ماه م
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🔳 ﷽ 🔳🍃 ┗╯\╲ در مکتب حسین علیه السلام 10 چون صدای حزن آلود حسین (ع) به گوش اهل حرم رسید، صدای گریه آنان بلند شد. حضرت کنار خیمه گاه آمد و به حضرت زینب (ع) فرمود: "فرزند کوچک (علی اصغر) را به من بده تا با او وداع کنم. " آنگاه حضرت کودک را در آغوش گرفت. در این حال  زینب (س) گفت: "برادر! این کودک مدتی است آب نخورده است. از این لشگر مقداری آب برای او بستان." حسین (ع)، کودک شیر خواره را به سوی لشگر برد و خطاب به آنان فرمود: "به این کودک رحم کنید. آیا او را نمی بینید که چگونه از شدت تشنگی، دهانش را باز و بسته می کند؟!"  هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که، «حَرمَله بن کاهلی اسدی»، به اشاره عمر سعد، گلوی نازک تر از گل علی اصغر (ع) را هدف تیر سه شعبه قرار داد. تیر بر گلوی علی اصغر (ع) نشست. مصیبت علی اصغر (ع) چنان برای حسین (ع) توان فرسا بود که گریست و به خداوند عرضه داشت: "خدایا! خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند، ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. " امام حسین (ع) دست های خود را از خون آن شهید پر کرد و به طرف آسمان ریخت و فرمود: "هر مصیبتی که بر من برسد، تحمل آن برای من آسان است؛ چرا که در پیش چشم خداست". در آن هنگام حضرت از اسب فرود آمد و با غلاف شمشیر زمین را کند و آن شهید را دفن نمود. 👇 🚩 🚩