برگی زرین از امام خمینی(۱۶۰) ‏‏فصل در بیان آنکه ذکر تام آن است که حکمش به تمام مملکت سرایت کند‏ ‏‏گرچه ذکر حق و تذکر از آن ذات مقدس از صفات قلب است و اگر قلب متذکر شد تمام فوایدی که برای ذکر است بر آن مترتب می شود، ولی بهتر آن است که ذکر قلبی متعقّب به ذکر لسانی نیز گردد. اکمل و افضل تمام مراتب ذکر آن است که در نشئات مراتب انسانیه ساری باشد و حکمش به ظاهر و باطن و سرّ و علن جاری شود....... اگر حقیقت ذکر صورت باطنی قلب شد و فتح مملکت قلب به دست آن گردید، حکمش در سایر ممالک و اقالیم سرایت می کند: حرکات و سکنات چشم و زبان و دست و پا و اعمال سایر قوا و اعضا با ذکر حق انجام گیرند و بر خلاف وظایف انجام امری ندهند، پس حرکات و سکنات آنها مفتوح و مختوم به ذکر حق شود، و‏‏ بِسْمِ الله مَجْریها و مُرْسیها‏‎ در تمام ممالک نفوذ کند، و در نتیجه متحقق به حقیقت اسماء و صفات شود، بلکه صورت اسم الله اعظم و مظهر آن گردد. و این غایت القصوای کمال انسانی و منتهی الآمال اهل الله است. و به هر مرتبه که از این مقام نقصان حاصل شود و نفوذ ذکر کم شود، کمال انسانی به همان اندازه ناقص گردد، و نقصان ظاهر و باطن هر یک به دیگری سرایت کند، زیرا که نشئات وجود انسانی با هم مرتبط و از هم متأثرند. و از این جا معلوم می شود که ذکر نطقی و زبانی، که از تمام مراتب ذکر نازلتر است، نیز مفید فایده است، زیرا که: اوّلا زبان در این ذکر به وظیفه خود قیام کرده، گرچه قالب بیروحی باشد. و ثانیا اینکه ممکن است این تذکر پس از مداومت و قیام به شرایط آن، اسباب باز شدن زبان قلب نیز شود. @nyaz_ir