🌷نکاتی درباره برهانهاي صديقين (22)
🌷اثبات وجود واجب از راه إبطال «برخي موجودها، عدم واجب الوجودند»
🌷مقدمه اول : «هر عدم واجب الوجودي، ممتنع بالذات است»؛ زيرا اگر عدم واجب الوجود امكان وقوع داشته باشد ديگر نبايد وجود براي واجب الوجود بالذات، ضروري و حتمي باشد؛ زيرا عدم واجب، نقيض وجود واجب است، و اگر يكی از دو نقيض امكان تحقق داشته باشد، نقيض ديگر ضرورت تحقق ندارد؛ و وقتی وجود براي او ضروري نباشد لازم ميآيد واجب الوجود، واجب الوجود نباشد؛ و اين خلف است در حقيقت واجب.
مقدمه دوم : گزارهي «هر عدم واجب الوجودي، موجود است» باطل و نادرست است؛ زيرا اگر اين گزاره درست باشد عكس مستوي آن هم درست است؛ يعني بايد درست باشد بگوئيم «برخي موجودها، عدم واجب الوجودند» ولي چنين گزارهاي باطل است؛ زيرا اگر اين گزاره اخير درست باشد، ميتوان آن را ضميمه گزارهاي كرد كه در مقدمة اول ثابت شد و يك قياس اقتراني شكل اول بدين صورت تشكيل داد
«برخي موجودها، عدم واجب الوجودند» و «هر عدم واجب الوجودي، ممتنع بالذات است» كه طبق شكل اول نتيجه ميدهد كه «برخي موجودها، ممتنع الوجود بالذاتاند»، اما روشن است چنين گزارهاي باطل و نادرست است؛ زيرا چيزي كه موجود است، ديگر ممتنع الوجود نخواهد بود؛ بنابراين گزارهي «هر عدم واجب الوجودي، موجود است» باطل است؛ بنابراين نقيضش حق و درست باشد؛ پس گزارهي «برخي عدم واجب الوجودها، موجود نيستند» درست است، و درستي اين گزاره مبيّن اين است كه اجمالا واجب الوجود، موجود است؛ چون «واجب الوجود» و «عدم واجب الوجود» نقيض يكديگرند، و اگر موجوديّت هم از برخي «عدم واجب الوجودها» و هم از نقيض اين برخيها، سلب شود، ارتفاع نقيضين لازم ميآيد؛ بنابراين بايد «برخي واجب الوجودها، موجودند» درست باشد.
@oshaghierfan
http://eitaa.com//oshaghierfan