در ادامة حديث امام (ع) «لَيْلَةٍ» را به حضرت فاطمه زهرا تفسير ميكنند و ميفرمايند «وَ أَمَّا اللَّيْلَةُ فَفَاطِمَةُ ع»، در بارة اين تفسير امام ميتوان گفت كه طبق آية (96 انعام) «فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم» شب مايه آرامش است؛ بنابراين تفسير «اللَّيْلَةُ» به حضرت فاطمه، يك وجهش اين است كه آن حضرت مايه آرامش «الْكِتابُ الْمُبِينُ» يعني حقيقت اميرالمؤمنين (ع) است، بيانش اين است كه حقيقت اميرالمومنين وقتي بنا شد از مقام ذات احدي به عوالم كثرات نازل گردد، نزول حقيقت علَوي از آن مقام، دوري از وصال ذات احدي بود؛ لذا نزول همان و گرفتاري به عذاب اليم فراق همان؛ اما اين نزول، بهخاطر دستگيري از بندگان و بالا بردن آنان، ضروري بود؛ ازينرو حقيقت علَوي براي رضاي محبوب، فداكاري و ايثار كرد و گرفتاري به عذاب اليم فراق را پذيرفت، و با خروج از كنز مخفي به عوالم كثرات مجاهدانه رضاي محبوب را بر خواست خود ترجيح داد؛ و در مقابل، به مقتضاي «كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورا» ذات احدي، بهخاطر شكرگذاري از اين ايثار اميرالمؤمنين و جهاد في سبيل الله او، فرودگاه نزول حقيقت علَوي را، حقيقت فاطمي قرار داد؛ تا با انس به آن ليلة مباركه كه رنگ و بوي ذات أحدي ميداد، نگرانيهاي فراق را از او بكاهد، و عذاب هجران از محبوب را تخفيف دهد؛ ازينرو فرمود «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»، يعني ما اميرالمؤمنين كه همان «الْكِتابُ الْمُبِينُ» است را در فضاي آرامشآور «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» نازل ساختيم، تا درد فراقش را به «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فاطمي تخفيف دهيم؛ اين يك وجه تفسير «اللَّيْلَةُ» به حضرت فاطمه.
و وجه ديگرش اين است كه «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» بر اساس (1 قدر) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر» و (3 دخان) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَة» همان شب قدر است؛ بنابراين اين كه امام فرمودهاند «وَ أَمَّا اللَّيْلَةُ فَفَاطِمَةُ ع» بهملاحظه شب قدر بودن حقيقت فاطمي است؛ چنانكه در روايت ديگري به اين معني تصريح شده است، اما اين كه چگونه حقيقت فاطمي «لَيْلَةِ الْقَدْر» است بيانش اين است كه شب قدر دو مشخصه دارد، يكي اين كه امور عوالم پايينتر در آن شب، تقدير و اندازهگذاري ميشود؛ زيرا «إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم»(21حجر)، دوم اين كه در آن شب، بر اساس اندازهگذاريهاي معيّن شده، حقيقت بسيطِ جمعيِ نازل از مرتبة ذات الهي، به صورت حقائق متعددي، متفرق خواهد شد؛ زيرا «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ، أَمْراً مِنْ عِنْدِنا»؛ و اين دو مشخصه در حقيقت فاطمي محقق است؛ زيرا چنانكه گفته شد حقيقت اميرالمؤمنين كه همان وجود جمعي «الْكِتابُ الْمُبِينُ» است، و در مرتبه ذات احدي با حقيقت فاطمي در كمال بساطت، و بدون هيچ تمايزي واحد و يگانه بودند، اينك با صدور آنها از مرتبه ذات احدي و نيز با تنزل از مقام عنداللهي پا به عرصه اولين كثرت خلقي نهادهاند، و يكي در نقش نقاش، و ديگر در نقش لوح تجلي كرده است؛ و روشن است كه لوح و خصوصياتِ آن است كه خصوصيات نقاشي نقاش را معين كرده و اندازه و چگونگي هر بخش از كار او را تقدير ميكند؛ بنابراين اين حقيقت فاطمي است كه در نقش لوح، قدر و اندازه و چگونگي نقاشي و تصويرسازي حقيقت علَوي را در آن ابتداي ظهور كثرت، معين ميكند و اندازهگذاري ميكند؛ پس مشخصه اول در حقيقت فاطمي روشن گرديد؛ و اما مشخصه دوم، كه همان تفرق حقيقت جمعي به امور متفرق است را امام خود در ادامه حديث بيان كردهاند و فرمودهاند «وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ يَقُولُ يَخْرُجُ مِنْهَا خَيْرٌ كَثِيرٌ فَرَجُلٌ حَكِيمٌ وَ رَجُلٌ حَكِيمٌ وَ رَجُلٌ حَكِيمٌ»؛ در توضيح اين بخش بايد اول توجه نمود كه در مورد تفرق امر در اين شب قدر، ابتدا خداوند فرموده است «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ»، يعني در آن ليله مباركه قدر، هر امر حكيمي متفرق ميگردد؛ و سپس فرموده است «أَمْراً مِنْ عِنْدِنا»، يعني آن «كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»، امري است از نزد ما؛ يعني توجه داده است كه آنچه متفرق ميگردد، اولا از مقام عنداللهي صادر شده بود و ثانيا هنگام صدورش از نزد ما، يك امر بود ولي در عين حال هر امري بود «كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»؛ بنابراين آن حقيقتي كه بر اساس تقدير حقيقت فاطمي متكثر گرديد، در عين اين كه يك امر و يك حقيقت بود، اما همه امور نيز بود، و اين اشاره به وجود جمعي حقيقت علَوي و حقيقت فاطمي است، و به اين كه در آن مقام، كه مقام صدور اولين مخلوق از ذات الهي است، حقيقت علَوي و حقيقت فاطمي متحد بودند «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيان»؛ و چون اتحاد، يگانگي دو چيزي است كه به وجهي متمايزند؛ پس حقيقت متحد علوي و فاطمي بعد از